به گزارش خبرگزاری قرآنی ايران(ايكنا)، پرسش حق همه انسانها است و بسيار طبيعی است كه چرايی حرام بودن موسيقی مطرح شود اما طرح اين سوال اشتباه است زيرا موسيقی حرام نيست بلكه «غنا» در موسيقی حرام است و در ضمن در مورد همين مسئله هم بحث فراوان است.
بسياری از مخاطبان میپرسند كه غنا چرا حرام است؟ و عدهای ديگر میپرسند كه میدانيم امام خمينی(ره) موسيقی خاصی را حلال اعلام كردهاند ولی نظر دقيق ايشان را برای ما بگوييد. پاسخ دادن به اين همه پرسش مجالی فراخ و صفحاتی بسيار میطلبد و پژوهشی گسترده و فراگير.
در اين مقاله جنبههای مختلفی از موسيقی غربی، موسيقی شرقی، سازهای موسيقی و ... بررسی شده و بحث(غنا) هم در گفتوگو با بسياری از روحانيون مطرح شده كه به ظاهر كافی نيست. اين موضوع بحثانگيز را كه از بسياری از كتب فقهی عمدتا از دو كتاب «غنا و موسيقی در فقه اسلامی»(روحالله حسينيان. سروش1374) و «هشت گفتار پيرامون حقيقت موسيقی غنايی»(اكبر ايرانی. حوزه هنری1376) برگرفته شدهاست.
بسياری از محققان بر اين عقيدهاند كه غنا و تشخيص ماهيت آن بر عهده عامه و وجدان سليم بشر است اما در تعريف «غنا» در ميان انديشمندان دينی و فقها عقايد گوناگونی وجود دارد كه به دو دسته میتوان تقسيمشان كرد. گروه اول كه بيشتر به شرح اسم و لفظ پرداختهاند، معتقدند كه غنا يعنی «صوت»، «بلند كردن و كشيدن صدا»، «هر صدای نيكو و زيبا»، «زيبا و نيكو كردن صدا(تحسين الصوت)، «زيبا ساختن و نازككردن صدا»، «زيبا ساختن صدا به نحوی كه موجب تغيير حال و تأثير در حسها و عواطف شنونده شود.
عقيده گروه دوم كه «اكبر ايرانی» در بررسی غنا انتخاب میكند به اين صورت است كه غنا را صدا و آوازی میدانند كه «ترجيح» و «تحرير» در آن وجود داشته باشد(علامه حلی)، آواز طربانگيز باشد (مرحوم فيروزآبادی) و صدايی باشد كه تحرير داشته باشد و موجب طرب(سرخوشی) شود.(اكثريت فقها همين تعريف را برگزيدهاند).
امام «محمد غزالی» در كتاب «احيای علوم دين» غنا را آوازی موزون يا ريتميك میداند كه مفهومی دارد و دل را به حركت در بياورد. به نظر «محقق سبزواری» و «فيض كاشانی» صدا و آواز زيبايی كه همزمان با امر حرامی باشد(مثل آنچه در مجالس شرابخواری و رقص است) و آواز مناسب با مجالس لهو و رقص و عياشی، به دليل مطربی بودن اين آواز چه حاوی مطالب پوچ و چه مطالب پر معنی باشد، حرام و لهوی است. آوازی كه در شعر آن مطالب لهو و بيهوده بيان شود، مانند آنچه افراد بیبند و بار میخوانند، آواز آهنگينی كه با مقامها و گامهای موسيقی متناسب باشد و به همين دليل بتوان در عموم افراد حالت طرب ايجاد كند، غنا است.
«طرب» آن حالتی است كه انسان از هوش و حال میرود مانند مستی شراب. غنا نيز همچنين است و گويی عقل انسان را از كار میاندازد. تعريف بالا را حضرت امام خمينی(ره) در «مكاسب محرمه» از استادشان حضرت آيتالله «محمدرضا اصفهانی» نقل كرده و فرمودهاست، در اطراب جای بحث و مناقضه وجود دارد اما خود امام در همان كتاب(صفحه 202 ) غنا را چنين معرفی میكند: بهتر آن است كه غنا را صوت نازك(زير) انسان كه احتمالا زيبايی داشته باشد و به خاطر تناسبی كه از لحاظ هماهنگی با مقامها و آهنگ و ريتم و دستگاههای موسيقی دارد، قابليت طربانگيزی برای متعارف مردم(عرف معمول)داشته باشد به طوری كه انسان از خود بیخود شده و عقل را از كار بیاندازد، تعريف كنيم.
به اين ترتيب ملاحظه میشود كه امام خمينی(ره) برای غنا حدود و مراتبی را در نظر میگيرد و ديگر اين كه ايشان صدای زير و نازك را كه عقل را از كار میاندازد را غنا میداند و اين كار بايد توسط آوازخوانی آشنا به فن موسيقی اجرا شود و قابليت طربانگيزی هم داشته باشد. هر چند كه بلافاصله موجب ايجاد طرب در شنونده نشود.
همچنين ايشان در مورد «لهوی بودن» صوت و تناسب آن با مجالس رقص و شرابخواری در كتاب مكاسب محرمه معتقد بود كه به علت حرمت غنا حرام محسوب نمیشود بلكه حرمت مطلق لهوی كه در آن شك و غرض از لحاظ عقلی وجود ندارد را حرام اعلام شدهاند.
تعيين مصداق واضح و روشن برای صدای نازك كار سختی است اما اگر به تقسيم انواع مختلف صدا بپردازيم متوجه خواهيم شد كه طبق قاعده طبيعی، نازك بودن صدای زنان نسبت به صدای مردان اكثر مواقع میتواند مصداق غنا قرار گيرد. آيا ممكن است كه زنان بتوانند به نحوی غير محرك و غير مهيج آواز بخوانند؟ امام خمينی(ره) در كتاب «تحرير الوسيله» میگويد كه اقوی در مورد شنيدن صدای زن نامحرم جواز است مادام كه به قصد كامجويی و شهوترانی نباشد و او نيز میتواند صدايش را به نامحرم برساند؛ در صورتی كه ترس فتنهگری از طرف مقابل نداشته باشيد هرچند احتياط(مستحب) در جايی كه ضرورت ندارد به ويژه در مورد زنان جوانتر است.
گروهی قائل به حرمت «سماع» و «اسماع» شدهاند كه قول آنها ضعيف است البته اگر با كيفيت مهيج و با صدای نازك و نرم و زيبا(با ناز و عشوه) با نامحرمان گفتوگو كند، حرام است زيرا آنكه در قلبش آلودگی است نسبت به او حريص و آزمند میشود. شنيدن و شنواندن در مسأله ياد شده تنها درباره صحبت كردن با نامحرم است نه شنيدن آواز او يا شنيده شدن آواز توسط او.
در استفتايی كه از حضرت امام خمينی(ره) در مورد همخوانی(كر) زنان شده ايشان فرمودند، چنانچه فساد داشته باشد بايد پرهيز شود. در زمان امام خمينی(ره) بارها و بارها آواز خواندن گروه كر مختلف از تلويزيون نمايش داده شد و هيچ منعی هم از آن نشد در ضمن عرف جامعه هم در آن فسادانگيزی نيافت. همين طور است در دوره حاضر كه همخوانی زنان و مردان از سيمای جمهوری اسلامی ايران به نمايش در میآيد و ظاهرا با مخالفت رهبر انقلاب اسلامی حضرت آيتالله خامنهای مواجه نمیشود.
بسياری معتقدند يكی از دلايل منهی بودن موسيقی در دوران گذشته اين بوده است كه موسيقی عمدتا به طبقات(از لحاظ اقتصادی) بالا و مرفه جامعه متعلق بود و آنان هم از موسيقی بيشتر برای ارضای سطحیترين نيازهای روحی خود استفاده میكردند به طوری كه حتی برای درمان كمخوابی كودكان و گريه نكردن آنها از موسيقی بهره میبردند.
«ابن خرداد» موسيقیدان دوران معتمد عباسی در اينباره میگويد، غنا آن است كه تو را به وجد و طرب آورد و برقصاند و بگرياند و اندوهناك كند. همين فرد طرب را دارای سه وجه میداند كه عبارتند از 1- «طرب مهيج و تحريككننده قوای شهوانی و موجد سبكی و خفت و سرورانگيزی كه نفس و قوای ادراك را(نشئه) و از حال طبيعی خارج كند و موجب زوال عقل شود»، 2- «طرب، حزن و غم و اندوهی است كه برخاسته از حسرت دوران جوانی و يا اشتياق بازگشت به وطن و ناراحتی و گريستن به خاطر از دست دادن دوستان(معشوقهها) باشد؛ اين نوع غم را امروزه به نام «نوستالژی» میشناسند يعنی غمی كه پيشتر در تعريف اول ذكر شد را در دانش جامعهشناسی موسيقی امروزی غرب به نام (هدونيسم)به معنی(خوشباشی گری) میشناسند و 3- «خوشحالیای كه به خاطر لطيف بودن و صفای نفس در شنونده آشنا با هنر موسيقی به وجود میآيد را هم طرب مینامند» اين حالت خوشحالی برای فرد ناآشنا با هنر موسيقی وجود ندارد چون اين فرد بیذوق و بیروح و ناآشنا با اين علم هنر نمیتواند مانند يك فرد آشنا با اين هنر از آن لذت ببرد.
ابن خرداد همچنين در ادامه گفتار خود، طرب را به عنوان واكنشی دفعی و سريع از طريق نفس در برابر حالت طبيعی نفس بيان میكند.(برگرفته از كتاب الموسيقی العراقی فی العهد المقول. عباس الغراوی.بغداد 1370) در معنی سومی كه برای طرب به كار برده است، «حسن بن الكاتب» در كتاب(كمال ادب الغنا) در باب طرب مینويسد، اساسا غنا آن است كه موسيقیدان را به طرب آورد و الا آن حالتی كه به يك جاهل به علم موسيقی دست میدهد طرب نيست بلكه او در ذهنيات و خيالات خود غوطهور است و گمان میكند كه لذت برده است.(برگرفته از كتاب كمال ادب الغنا.الحسن بن احمد الكاتب 625 هجری، مصر 1395 ميلادی).
همچنين مرحوم «آملی» در كتاب «نفايس الفنون فی عرايس العيون» درباره انواع و اقسام غنا و تقسيمبندی آن مینويسد، «الحان ملذه» نوايی است نشاطآور و سرورانگيز كه تصوراتی در انسان ايجاد كند» و «الحان مخيله» نوايی است كه با ايجاد تصورات و خيالات در نفس موجب طرب شود. «الحان انفعاليه» نوايی است كه وقتی نفس تحت تاثير عواطف و احساساتی قرار گيرد از انسان صادر میشود و نفس آدمی متناسب با آن عواطف لحنی را ايقاع میكند.(برگرفته از كتاب نفايس الفنون فی عرائس العيون.جلد 2 ص77)
اما لحن برای موسيقیدانها هم معانی مفصل و مبسوطی دارد به طوری كه در كتاب «واژهنامه موسيقی ايران زمين» نوشته «مهدی ستايشگر» در باب معنی لحن آمده است، لحن يعنی، در مقام صوت، آواز، آهنگ و نوا، كشيدن صوت در سرودن و نغمه و سراويدن در خواندن و آواز گردانيدن.(برگرفته از كتاب واژهنامه موسيقی ايرانزمين، مهدی ستايشگر، چاپ اول، انتشارات اطلاعات تهران)
آملی معتقد است، معنی موسيقی در لغت(به زبان يونانی) لحن است و «لحن» مجموع نغمات مختلف است با ترتيبی محدود. او در ادامه، تعريف فارابی را میافزايد كه فارابی لحن(ملودی) يا آهنگ را معادلی برای واژه موسيقی و به عبارتی زيربنای آن دانسته است. از نظر فارابی لحن به جمعی از نغمههای مختلف كه با ترتيبی خاص به يكديگر پيوسته باشد، اطلاق میشود.
در تعريفهايی كه از لحن ارائه شد، به نظر میآيد كه هر جايی كه متنافرات(عوامل ذاتا غير قابل جمع بسته شدن) داخل لحن شدهاند، ايراد و جرحی از طرف موسيقیدانان قديمی ديگر وارد شده و در نهايت ملايمت را شرط لحن بودن دانستهاند.
بنابر آنچه رفت، «لحن» مجموعه نغمات ملايم و در پی هم با ويژگیهای زير و بمی و ترتيب معين است. «جامی» نيز لحن را تعريف كرده و میگويد، چون جمع با نغمههای متفقه محدود الازمنه(دارای زمان محدود) موزونة الادوار موجود شود، آن را لحن گويند.
«ابن سينا» تفاوت الحان را بر مبنای جنس انتقال يا ايقاع بررسی كرده و برتری بعضی را بر بعضی ديگر بر اين اساس ذكر میكند. مانند اجناس برتری قوی آنگاه ملون و بعد هم تاليفی.
لحن به معنی لهجه و زبان محلی نيز به كار رفته است. مولوی در مثنوی میگويد، پند دادی گه به گفت و لحن ساز/ كه فعل اعنی ركوعی يا نماز
درنگ و شتاب در نغمات مختلف كه از آن وزن(ضرب) پيدا میشود.
«لحن» را آهنگ سخن يا طريقه بيان نيز معنی كردهاند. مانند كلام محبتآميز كه اين مورد با لحن موسيقی متفاوت است زيرا لحن موسيقی به صوت كيفيتی میبخشد كه با محاوره معمولی كاملا متفاوت است.
در متون غرب ملودی را ترجمه لحن منظور داشتهاند و گاهی ملودی را معادل سه اصطلاح موسيقی غرب به كار بردهاند كه اين نكته در آثار «فارمر» نمود دارد.
فارمر لحن را يادگار تلحين ابتدايی قبلی اعراب میداند و در واقع به لحنی اشاره میكند كه بر روی آن شعر میگذاشتهاند و معانی نخستين لحن و شعر را «ذكاوت» و «دانش» معنی كرده است.
در تعريف طرب ذكر شد كه اين حالت از زيادی سرور و شادی يا حزن و اندوه فراوان به وجود میآيد. همچنين گفته شد كه نوعی خوشی كه سبب تحريك و تهييج قوای شهوانی و موجب سستی عقل و زوال انديشه در آدمی میشود به طوری كه انسان را وادار به اعمال ناشايست و بچگانه كند، طربی است كه به موجب شرع بايد از آن پرهيز كرد. البته برخی از فقيهان بزرگ مانند مرحوم «مقدس اردبيلی»، مرحوم «فيض كاشانی» و مرحوم «مححق سبزواری» كه در اصل حرمت ذاتی غنا شك كردهاند، غنايی را كه در روضهخوانیها، نوحهسرايیها و مجلس سوگواری حضرت امام حسين(ع) حرام نمیدانند و منعی بر آن وارد نمیدانند زيرا به نظر ايشان گريستن و ناليدن برای مصائب امام حسين(ع)، اهل بيت پيامبر(ص) و شخص پيامبر(ص) مطلوب است.
متعارف مردم در زمان مرحوم «اردبيلی» غنا را در روضهخوانیها را پذيرفتهاند و لذا چون به نظر ايشان غنا تنها برای طرب و شادی است و در مرثيهها طرب و شادی نيست پس اشكالی بر حزن اين نوع آهنگها وارد نيست.(برگرفته از كتاب شرح ارشاد مقدس اردبيلی.متاخر.قسم چهارم درباره غنا)
امام خمينی(ره) در برخورد با مصاديق چنين حزنی با تساحل و تسامح برخورد میكرد به طوری كه مثلا سرود «مادر،مادر» بچههای آباده يكی از شهرهای ايران كه آهنگی فوق العاده سوزناك و نوستالژيك است در دوره حياتشان مكرر از تلويزيون جمهوری اسلامی ايران پخش میشد اما ايشان مخالفتی با پخش آن نكرد.
لهو در لغت فعل سرگرمی و اشتغال به كاری عبث و بيهوده است در واقع لهو يعنی غفلت و فراموشی از ياد حق. برای مثال در آيه سوم از سوره انبيا آمده است، «لَاهِیَةً قُلُوبُهُمْ» يعنی دلهايشان غافل از ياد حق و مشغول به امور باطل شد يا اين كه در سوره منافقون آيه نهم آمده است، «لَا تُلْهِكُمْ أَمْوَالُكُمْ وَلَا أَوْلَادُكُمْ عَن ذِكْرِ اللَّهِ» كه به معنی دارايی و فرزندانتان شما را از ياد خدا غافل و به خود مشغول نكند است.
روايات زيادی در نكوهش و سرزنش اشتغال به لهو و نهی انسانها از اين كار آمده است. برای مثال در جلد هشتم كتاب «ميزان الحمة» از صفحه 530 تا 535 به نقل حديثهايی درباره لهو اختصاص داده شده است. در همان جا آمده است مجالس «اللهو تفسدالايمان» كه يعنی مجالس لهو ايمان را فاسد میكنند. يا آمده است «لا يفلح من وله باللعب و استهتربا محللهو و الطرب» كه يعنی كسی كه شيفته اشتغال به امور بيهوده داشته باشد و در سرگرمی و لهو و خوشگذرانی حريص و بیپروا باشد، رستگار نمیشود.
در كنار لهو بيشتر به واژه «لغو» هم بر میخوريم كه به معنی كلام يا عمل بيهودهای كه هيچ نفع و فايدهای در آن نيست به كار برده میشود و در لغت به معنای باطل، قبيح، زشت و كذب و دروغ آمده است . «زور» نيز همچنين واژهای است كه به معنای باطل و انحراف از حق ذكر شده است. بيشترين دلايلی كه فقها از آيات قرآنی درباره حرمت غنا ذكر كردهاند، آياتی است كه سه واژه ياد شده در آنها به كار برده شده است. اين آيات عبارتند از:
آيه 30 سوره حج آمده «وَاجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ» يعنی از سخن باطل و ناحق دوری گزينيد.
آيه 6سوره لقمان كه در آن آمده «وَمِنَ النَّاسِ مَن یَشْتَرِی لَهْوَ الْحَدِيثِ لِیُضِلَّ عَن سَبِيلِ اللَّهِ» كه يعنی از مردم كسانی هستند كه سخن بيهوده میخردند تا بدون آگاهی، مردم را از راه خدا گمراه كنند.
آيه 72 سوره فرقان كه در آن آمده است، «وَالَّذِينَ لَا یَشْهَدُونَ الزُّورَ» كه يعنی آنان كه به ناحق گواهی ندهند.
آيه 3 سوره مومنون كه در آن آمده است، «وَالَّذِينَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ» به معنی مومنها كسانی هستند كه از لغو پرهيز میكنند.
با خواندن آيات ياد شده كه ترجمه آنها را از ترجمه «اكبر ايرانی قمی» در كتاب «هشت گفتار پيرامون حقيقت موسيقی غنايی» انتخاب شده میتوان مشاهده كرد كه تمام آياتی كه در زمينه غنا مورد استناد قرار گرفته است، خالی از واژه غنا است و اصولا در هيچ كدام از آنها به صراحت درباره غنا نظری داده نشده است. در واقع عناوين مطروحه در آيهها فوق عام هستند و امكان تطبيق آنها بر بعضی از مصاديق غنا وجود دارد. مثلا در آنجايی كه غنا شامل گفتار باطل، بيهوده و گمراه كننده باشد و يا نفس غنا به صورت يك عمل باطل زور و لغو و لهو آمده باشد، عناوين فوق بر آنها صدق میكند ولی همانطور كه اكبر ايرانی قمی میگويد، از ظاهر و منطوق(آنچه در نطق آمده است) با استناد به اين آيات بدون استفاده از روايات نمیتوان حرمت مطلق آوازها و انواع موسيقی آوازی را اثبات كرد و عمده وجه استناد به اين آيات در مورد غنا رواياتی است كه در تفسير آنها وارد شده است.(برگرفته از كتاب هشت گفتار پيرامون موسيقی غنايی اكبر ايرانی قمی ..صفحه 49)
«ابو بصير» در تفسير آيه 31 سوره حج از امام صادق(ع) نقل میكند كه منظور از قول «زور» همان غنا است.
«زيد شحام» هم از امام صادق(ع) نقل میكند كه قول زور همان غنا است.
«مهرانبن محمد» هم از امام صادق(ع) نقل میكند كه غنا آن چيزهايی است كه خداوند در قرآن فرمودند «وَ مِنَ النَّاسِ مَن یَشْتَرِی لَهْوَ الْحَدِيثِ لِیُضِلَّ عَن سَبِيلِ اللَّهِ» يعنی از مردم كسانی هستند كه سخن لهو و بيهوده را میخرند. آيه 6 سوره ی لقمان.
«حسن بن هارون» میگويد، از امام صادق(ع) شنيدم كه فرمود مجلس غنا مجلسی است كه خداوند به اهل آن نگاه نمیكند و آنگاه آيه مِنَ النَّاسِ... را تلاوت فرمودند و مجلس غنا را مصداق آن ذكر كرد.
«علی بن ابراهيم» میگويد، امام صادق(ع) لغو را در آيه «عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ» بر غنا تطبيق كردهاند.(اين روايات برگرفته از كتب فقهی وسايل شيعه صفحه 227 نوشته جر عاملی واصول كافی جلد 2 صفحه ی 200 ووسائل الشيعه جلد 12 صفحه 228 و تفسير قمی نوشته مرحوم علی بن ابراهيم قمی صفحه 444)
... ادامه دارد
برگرفته از سايت «سامی يوسف» نوشته «سارا يوسف رحيمی». آنكارا