«تبدیل معقول به محسوس»، رسالت هنر دینی است
کد خبر: 3589909
تاریخ انتشار : ۳۰ فروردين ۱۳۹۶ - ۰۸:۰۰

«تبدیل معقول به محسوس»، رسالت هنر دینی است

گروه فرهنگی: آیت‌‌الله جوادی آملی در بحث هنر اسلامی معتقد است که رسالت یک هنرمند آن است که امری که معقول و دینی را با هنر خود تبدیل به یک اثر هنری و محسوس کند؛ همانطور که خداوند ماجرای واقعی داستان حضرت یوسف(ع) را هنرمندانه در قرآن بیان می‌کند.

به گزارش خبرگزاری بین‌المللی قرآن(ایکنا) از لرستان، آیت‌الله جوادی‎آملی معتقد است که ما تلاشمان در هنرها باید این باشد که اولاً وقتی با زبان فطرت که بین‌المللی است سخن می‎گوییم، آن معارف دین را از پرده بیرون بیاوریم و ترسیم کنیم؛ یعنی معقول و دلپذیر را محسوس بکشیم، نه موهوم را دلپذیر بکنیم.مثلاً همین جریان یوسف پیامبر(ع) این قصه است و قرآن طوری این قصه را هنرمندانه ارائه کرده است که جز درس عفاف چیزی از آن برنمی‎آید.این می‎شود هنر دینی؛ این معقول را محسوس کردن است. نه متخیل را محسوس کردن یا موهوم را محسوس کردن.
ممکن است هنرمندی تا سقف خیال و وهم پرواز کند، آن‌گاه هنرش دینی نخواهد بود، چون وقتی چیزی عقل‌پذیر نبود، دین‌پذیر هم نیست.آن‌چه از منابع قوی غنی و قوی دین به‌شمار می‎رود عقل است نه وهم.اگر هنرمند فقط به‌دنبال زیبایی باشد، معیاری برای چنین هنری نیست.خوب او زیبایی را این‌طور تشخیص می‎دهد و دیگری آن‌طور.طاووس خود را زیبا می‎داند؛ همان‌طور که حمار و زاغ صوت خود را زیبا می‎دانند.این معیاری ندارد، اما اگر فطرت باشد، معارف غیب را به‌صورت محسوس درمی‌آورد؛ که هم ادراکات حسی تامین می‎شود و هم نیروهای ادراکی و به‌دنبال آن نیروهای تحریکی، و بعد وضو بگیرند و به امامت عقل نماز عاقلانه بخوانند، آن‌گاه عقل به‌دنبال وحی نماز عاشقانه می‎خواند؛ بعد سراسر آن می‎شود هنر و زیبایی.
انسان از کسی‌که چهره زیبایی دارد یا آهنگ زیبا دارد اما ادب ندارد، می‎رنجد.همان‌طور که از مزبله و زباله می‎رنجد. از وجود مبارک نبی مکرم اسلام نقل شده که فرمود: «خود را با استغفار معطر کنید تا بوی بد گناه رسوایتان نکند».
از دیدگاه آیت‌الله جوادی آملی زیبایی دو قسم است: حسی و عقلی.حسی به طبیعت برمی‌گردد و عقلی به ماوراء طبیعت.حس، معیار خاصی ندارد چون مردم اقلیم‌های مختلف، حواس مختلف و آداب و عادات و رسوم مختلف دارند. پس نمی‎شود برای آن حدی مشخص کرد. هرکس برای خود برنامه‌ای دارد؛ سینمایی دارد، تئاتری دارد و هنری دارد اما هنر، بین‌المللی است، زبان بین‌المللی، زبان دل است؛ نه زبان زبان، و نه زبان چشم و نه زبان گوش، نه زبان بویایی و نه زبان ذائقه، همان‌طور که همگان هنر را می‎پذیرند؛ همگان هنر معنوی را هم می‎پذیرند.
برخی‌ از بزرگان اهل معرفت می‎گویند سّر پیشرفت هنرهای تمثیلی و ترسیمی در مسیحیت این است که اصولاً در بخشی از دستورات دینی آن‌ها این هنر ظهور کرده است؛ در مادر شدن مریم جریان تمثیل و تمثل جلوه کرده است، که فرشته غیب برای او متمثل شد. این یک نمونه و خود عیسی مسیح به‌عنوان معجزه از گِل، مجسمه‌ای به‌صورت حیوان می‎ساخت، نه تنها مجسمه‌ای که تنها بیرون بدن را نشان بدهد، بلکه برای اعضای داخلی حیوان نیز جسم می‎ساخت. یعنی دستگاه گوارشی داشت و دستگاه بیرونی. بعد در آن می‎دمید و آن زنده می‎شد.
این کارهایی که قرآن‌کریم از عیسی(ع) نقل کرد نشان می‎دهد که مثلاً زمینه شکوفایی هنر در مسیحیت چه بوده است.این را بعضی از بزرگان اهل معرفت در تفسیرشان ذکر کرده‌اند که مسلمانان جامع‌تر و کامل‌تر از این‌را دارند اما درباره‌ مجسمه‌سازی که بحث فقهی مبسوطی دارد که ساختن آن نارواست، برای این‌که بوی شرک و امثال ذلک می‎دهد.ما اگر بتوانیم از راه صحیح بشریت را به‌سمت هنر معقول ببریم، نیازهای هنردوستانه آن‌ها را تامین می‎کنیم، جامعه دیگر از ما توقع هنر کاذب ندارد. اگر ما هنر صادق را ارائه کردیم، قطعاً این‌طور می‎شود. 
همین الان علما و روحانیون، قشر کمی هم نیستند. هزاران نفر هستند که از غزل‌های پیام‌دار خیلی بیشتر لذت می‎برند تا از خواندن‌های بی‌پیام به این چیزها گوش هم نمی‎دهند.
ما اگر بتوانیم جامعه را به‌سمت یک هنر معقول هدایت کنیم نیازهای آن‌ها را تامین کرده‌ایم.هنری که باعث می‎شود کسی یک لبخندی بزند یا کفی بزند، این‌که هنر نیست هنر این است که انسان از کل هستی بگذرد. این با مرثیه تامین می‎شود و کشور ما این‌را نشان داد.این کشور هشت سال با هنر مرثیه اداره شد. هنر این قدرت را دارد که موجب شود انسان سر خود را به دست گیرد و بگوید چرا دست یازم، چرا پای کوبم.مرا خواجه بی دست و پا می‎پذیرد. پس اگر ما بتوانیم جامعه را به‌سمت هنر دینی و معقول ببریم آن خلا پُر می‎شود البته در مرحله انتقال هنر حسی به عقلی، از هنر غیردینی به هنر دینی، یک مقداری فاصله هست. باید این تلفات را تحمل کرد، ولی بنابر این باشد که ما این هجرت و انتقال را داشته باشیم.
اوج عروج یک انسان از دیدگاه هنرمند مادی همانا مقام جامه رسای هنر و پوشش پرنیانی هنرپروری جز بر اندام کامل جامع سالکانی چون شهیدان شاهد برازنده نیست و قبای اطلس هنر جز برای قامت راست‌قامتان تاریخ و شیفتگان خدمت نه تشنگان قدرت زیبنده نخواهد بود.
هنر قرآنی همان فرزانه جهان‌بینی است که هرگز به مکتب‎های الحادی اعتنایی ندارد و به ره‌آورد بی‌مایه مکتب‎های مادی چشم نمی‎دوزد و عشق ممدوح هنری و محمود ادبی را با شهوات مشئوم و مذموم بی‌هنری اشتباه نمی‎کند و سالکان کوی حجاب را به بدحجابی یا بی‌حجابی که نفی عفاف را به همراه دارد دعوت می‎کند و مرغ باغ ملکوت را به نغمه سرد ناسوتیان سرگرم نمی‎کند و فرهنگ برائت از طبیعت و نزاهت از ماده را به آهنگ ناموزون خاکیان از یاد نمی‎برد و سرانجام تسلیم هنر نادان نمی‎شود.
برگرفته از کتاب «هنر متعهد در کلام بزرگان» تالیف پرویز پرنیان
captcha