به گزارش خبرگزاری بینالمللی قرآن (ایکنا)، در ایام هفته پژوهش و دیگر روزهایی که ارتباطی با تحقیق و پژوهش دارند، دستاورهای پژوهشی مراکز و موسسات پژوهشی به نمایش در میآید و نهادهایی مانند وزارت علوم، گزارشهایی از افزایش پژوهش و رشد تحقیقات و مقالات پژوهشی و چاپ آنها ارائه میکنند، اما این عرصه همواره با چالشهایی روبروست؛ پیش از این، درباره آسیبشناسی عرصه پژوهش و اینکه این آمارها چه میزان به حقیقت نزدیک است و به معنای واقعی کلمه، علم در کشور رشد داشته و تحقیقها و پژوهشها دسته اول هستند؟ با عماد افروغ گفتوگویی داشتیم.
در بخش نخست، وی به «دیالکتیک آموزش و پژوهش و نیل به کارآمدی دانشگاه و دانشجو» اشاره میکند؛ وی معتقد است که اولویت اول دانشگاه پژوهش نیست و آموزش است، آن هم آموزشی بدون پشتوانه تحقیقاتی و پژوهشی، اگر دانشگاه از این وضعیت فرمالیستی خارج شود و دانش هم رافع نیاز باشد، آن وقت یک دیالکتیکی از آموزش و پژوهش و رفع نیازها و کارآمدی دانشگاه به وجود میآید. این عضو هیئت علمی دانشگاه تهران در ادامه درباره وضعیت اخلاق در پژوهش و ابزارهای کارآمد در تشخیص و پیشگیری از بیاخلاقیها گفتوگو میکند که مشروح آن در ادامه از نظر میگذرد؛
ایکنا: آقای دکتر در گفتوگوی قبل، اشاره کردید که اولویت اول دانشگاه ما آموزش است، آن هم آموزشی که پشتوانه لازم تحقیقاتی وپژوهشی را ندارد، چندی پیش با تعدادی دانشجوی ایرانی که مشغول تحصیل در خارج از کشور هستند، صحبتی داشتم، برخی از آنها اذعان کردند؛ مقاطع تحصیلات تکمیلی بهویژه دکتری، در برخی کشورها مانند سوئد یک شغل محسوب میشود، چرا در ایران اینگونه نیست؟
اگر تحقیق خود را کامل میکردید، برای خوانندگان راهگشاتر بود، در برخی کشورهای غربی موضوع پایاننامه را خود دانشگاهها در اختیار دانشجویان میگذارند و یا تلاششان این است که به آن سمت و سویی که نیازهای متنوع کشورشان اقتضاء میکند، پایاننامهها را هدایت کنند.
ما منفعلانه با پایاننامهها برخورد میکنیم، شما میبینید در دانشگاههای ایران دانشجو باید خودش مسئله و موضوع داشته باشد و تلاش کند، اما چه توقعی از دانشجو است؟ او تا چه اندازه میتواند از نیازهای کشورش مطلع باشد؟ رساله دکتری اهمیت بالایی دارد، در برخی کشورها یک نظام آموزشی جامع وجود دارد که با یک سیاستگذاری فراگیر، نیازهای پژوهشی خود را استخراج میکنند و آن را در اختیار دانشجو قرار میدهند و دانشجو نهایتا با یک چکشکاری طرح خود را انتخاب میکند و پایاننامه و رساله خود را پیش میبرد و مسئلهای نظری و کاربردی حل می شود. بیجهت نیست که در بعضی کشورها به محض آنکه پایاننامهای دفاع میشود، فورا به چاپ میرسد. ناشران بزرگ از چاپ پایاننامههایی که پیرامون مسائل مبتلابه، پژوهشی داشتهاند، حمایت میکنند.
واقعیت این است که باید یک تعامل و دیالکتیکی میان دانشجو و نیازهای علمی ما وجود داشته باشد، من نمیگویم دانشگاه باید به او دیکته کند که حتما باید این موضوع را انتخاب کنی! اما به او بگوید این تصویری کلان از نیازهای ماست. دانشجو باید بتواند با یک انعطاف و استقلال رای از میان این تصویر کلان، موضوعی را انتخاب و نهایی کند. این تعامل میان دانشجو و دانشگاه بخشی از حلقه تعامل خرد و جامعه است. دانشجو و دانشگاه؛ همان خرد است و نیازهایی که گریبانگیر جامعه است، مربوط به بخش جامعه این تعامل سیال است. ما این دیالکتیک را نداریم و فاقد هر گونه رابطهای اعم از دوسویه و فعال و یا حتی یک سویه و منفعل آن هستیم.
ایکنا: بحث اخلاق در پژوهش زیاد مطرح شده و میشود، اما چرا بعد از تصویب و دستور اجرای لایحه مقابله با تقلب در آثار علمی، همچنان بساط پایاننامه و مقاله فروشی پا برجاست، مشکل کار کجاست؟
نباید مسئله اخلاق صرفاً در حد این دسته از سرقتهای علمی تعریف شود، نگاه سطحی به مسئله اخلاق نداشته باشید، درست است که این نوع سرقتهای دانشجویی حکایت از نوعی بداخلاقی میکند اما سرقتی که استاد از دانشجو میکند، چه؟ خرید پایاننامهای که دانشجو انجام میدهد کار زشتی است، اما استادی که از دانشجوی خود بهرهکشی میکند و نتیجه زحمات او را به نام خود منتشر میکند و یا بدون شراکت فعال در پایاننامه، نامش کنار نام دانشجو قرار میگیرد و شرط داوری در ارتقا هم پیدا میکند و یا از کارهای دیگران بدون ارجاع سرقت میکند، چه؟ این نامش چیست؟ ما یک شاخص روشن و کارکردی برای برخورد با تقلبهای اساتید نداریم، این چه جایگاهی در بداخلاقیهای علمی دارد؟
مربع علم؛ موضوع، روش، هدف و «اخلاق»
از نظر من علم یک مربع است؛ موضوع، روش، هدف را خیلیها گفتهاند اما بنده عنصر اخلاق را هم به آن اضافه میکنم، محقق باید با اخلاق گره خورده باشد. این یک بحث جدی است، او اخلاق را اعتباری میداند یا حقیقی؟ نتایج دلخواه خود را در نتیجه تحقیقات خود القا میکند یا خیر؟ آیا پایبند ارزشی به نتایج واقع گرایانه خودش هست یا خیر؟ عامل به تحقیقات خود هست یا خیر؟ آیا در حین تحقیق کاملا توجه دارد که اگر مطلبی را از شخص دیگری اتخاذ کرد، به او ارجاع دهد یا خیر؟
خیلیها با نگاه هیومی، خواهان جدایی ارزش از واقعیتاند و بر طبل خنثی بودن علم میکوبند اما از طرف دیگر بر پایبندی به اخلاق در تحقیقات اصرار میورزند. در این مصاحبه کوتاه فرصت نیست تا به صورت مطول به رابطه واقعیت و ارزش بپردازیم و به این نکته اساسی اشاره کنیم که ارزشها خود حقایق وجودیاند و متقابلاً واقعیات، منشأ ارزشهای ما محسوب میشوند، اما تنها به این عبارت بسنده میکنم که توصیه به بیطرف بودن در تحقیقات علمی همان قدر اخلاقی است که پایبند بودن به اخلاق در حین و فرایند تحقیق؛ بنابراین بیطرفی اخلاقی هیچ جایگاه موجه و معتبر ندارد. اگر بیطرف باشیم همین بیطرف بودن را هم باید کنار بگذاریم.
از این عبارت نیز نمیتوان دخالت دادن ارزشها و باورهای شخصی در تحقیقات را استنباط نمود. در علم باید بیطرف بود یعنی چه؟ این خود یک هنجار اخلاقی است. ما نباید بیطرف باشیم، اما قرار نیست منافع خودمان را دخالت دهیم و یا حب و بغض داشته باشیم. ما در علم موضع داریم و اگر به چیزی رسیدیم که حقیقت است، دیگر نمیتوانیم بگوییم ما باید بیطرف باشیم. باید در جهت تحقق این حقیقت کوشش کنیم، داوری کنیم، اینجاست که اخلاق هم یک امر وجودی و حقیقت است، ما نمیتوانیم بگوییم حقیقت این است، اما ما از چیز دیگری تبعیت میکنیم. این کذب است اما من به آن روی میآورم، بالاخره باید رابطهای بین حقیقت و باور و رابطهای میان اخلاق و حقیقت وجود داشته باشد.
باید فریاد بزنیم بداخلاقیم! توجیه کردن زشتیها خود بداخلاقترین برخورد است
بحث اخلاق کاملا جدی است، مشکلات بداخلاقی ما تنها به علم و پژوهش منحصر نیست. در سیاست اوج بیاخلاقی هستیم، در فرهنگ هم همینطور، واقعیت این است که ما جزء کشورهای بداخلاق محسوب میشویم. برغم آنکه یکی از ویژگیهای انقلاب اسلامی،اخلاق و معنویت بود، اما به دلیل سیاستزدگیها و اقتصادزدگیها، اخلاق را فراموش کردهایم. هیچ اشکالی ندارد که به دلیل حساسیت بالایی که به اخلاق داریم، فریاد بزنیم بداخلاقیم! بداخلاقی را میشود در سطوح و عرصههای مختلف تعریف کرد، لایههای بداخلاقی را معلوم کرد و به استقبال درمان رفت، نه آنکه مدام توجیه کرد. توجیه کردن زشتیها بداخلاقترین نوع برخورد با بداخلاقیهاست و بدترین نوع بد اخلاقی محسوب میشود. اگر زشت است باید از آن اجتناب کرد و فریاد زد، اگر هم خوب است باید فریاد زد. ما نمیتوانیم بگوییم چیزی حقیقت دارد، اما برخلاف آن عمل کنیم و یا چیزی کاذب است اما از آن تبعیت میکنیم. این یعنی توجیه امر نادرست و تبعیت از امر خلاف واقع.
عدم موضعگیری قاطع در برابر سرقتهای علمی
تصور میکنم شورای عالی انقلاب فرهنگی در برابر سرقتهای علمی متداول و رایج هیچ موضع قاطعی نگرفته است، نهتنها در این زمینه، بلکه در فسادهای اقتصادی هم این مسئله اثرگذار است، همه را باید با هم ببینیم و آن را یک منظومه در نظر بگیریم. مطمئن باشید اگر عالم ما اهل سرقت نبود، آن فسادها هم وجود نداشت، اگر روشنگری میکرد و فریاد میزد آن فسادها نبود، اگر یک ریال برای ما مهم بود، از دهها و صدها و هزارها میلیارد فساد و اختلاس سر در نمیآورد. در مملکتی که در گذشته و پرونده خود پیامبر(ع)، علی(ع)، حسین(ع)، انقلاب بزرگ اسلامی و 8 سال دفاع مقدس دارد، باید با ذرهبین به دنبال زشتیها بود، نه آنکه لاپوشانی کرد. برخی در انبار سوزن دنبال کاه میگردند، اما باید در انبار کاه به دنبال سوزن بود.
زشتی را باید پیدا کرد، توجیه کردن؛ آجر روی آجر گذاشتن زشتی و پلشتی است و دیگر نمیشود کاری کرد. همین میشود که مسئول ما میگوید فساد در این کشور نهادینه شده است، البته همواره کسانی گفتند و همواره گوشی نیز بدهکار نبود. به نظر من سرقتی که اهل علم میکند، چه حوزوی باشد، چه دانشگاهی، به مراتب زشتی بیشتری از سرقت یک سارق شناختهشده دارد.
از نظر من عمل یک استاد دزد به مراتب قبیحتر از یک دزد سر گردنه است، دزد سر گردنه اسمش دزد است، با ترس و لرز میرود سرقت میکند و یک محموله هم میدزدد و تحت تعقیب هم قرار میگیرد اما اگر استادی سرقت کند، نامش دزد نیست، ارتقا هم پیدا میکند؛ در واقع یک محموله هم سرقت نکرده، چندین محموله سرقت کرده، چراکه وقتی مرتبه او بالاتر میرود، مال و دارایی او هم بیشتر میشود و پایاننامههای بیشتری هم به او میدهند، نامش دزد نیست و سرمایه فرهنگی هم محسوب میشود! خیلی باید سفت و سخت بگیریم.
فساد در فرهنگ به طریق اولی فساد در اقتصاد و سیاست است
از خود من 90 صفحه یک جا و صفحاتی در چند جای دیگر سرقت کردند و آب از آب هم تکان نخورد و استاد مربوطه استاد تمام شد و بعد هم بازنشست شد. من گفتم، نوشتم، اما به کجا برخورد! اگر معتقدیم فرهنگ خطدهنده و تعیینکننده است و اولویت بر اقتصاد و سیاست دارد، فساد در فرهنگ به طریق اولی یعنی فساد در اقتصاد و سیاست است و اصلاح فرهنگ یعنی اصلاح این دو. ما فرهنگ را فراموش کردهایم و فرهنگ ما تحتالشعاع سیاست و اقتصاد قرار گرفته است، فرهنگ ما سیاستزده و اقتصادزده است. باید روی بینشها، اخلاق و حقایق کار کرد، باید مردم را اهل حقیقت بار آورد و آنها را حساس کرد که به محض دیدن امر باطل و کذب فریاد بزنند.
ایکنا: این روشنگری وظیفه کیست و کدام نهاد باید به این بحث ورود کند؟
وظیفه روشنفکران است، روشنفکر هم عالم و غیرعالم نمیشناسد، اگر نظام جمهوری اسلامی ادعای اخلاق دارد، باید بستر را برای برخورد فراهم کند و اهرمهای سفت و سختی برای برخورد با سارق و مخصوصا سارق علمی به کار بگیرد. برخی نمیفهمند سرقت در علم چه تبعات و بازتابی روی سایر سرقتها و فسادها دارد.
ایکنا: استاد فکر نمیکنید ابزارهای تشخیصی سرقتهای علمی در کشور ما ضعیف عمل میکنند و کارایی لازم را ندارند؟
اگر اساتید ما اهل علم باشند و مسلط به بحثهای آموزشی و پژوهشی حیطه خود باشند، کاملا متوجه میشوند کدام قسمت مقاله، مربوط به کدام نوشته است. اگر آن دانشجو ارجاع نداده باشد، استادی که قوی باشد، متوجه میشود، این از اشراف و تسلطی که برخی اساتید دارند بر میآید. استاد آمده برای همین، استاد نیامده که کاسبی کند و تاجرپیشه باشد. استاد آمده که زندگیاش را وقف علم کند، استادی هم که زندگیاش را وقف علم میکند، تنها در دانشگاهها و حوزهها نیست، میتواند در گوشهای هم نشسته باشد و زندگیاش را وقف کرده باشد، مهم کسوت استادی است، رسمش مهم است نه اسمش.
گفتوگو: مریم روزبهانی