حکیم ابوالقاسم فردوسی، از ستارگان قدر اول آسمان ادب ایران، از گذشتههای دور با کتاب گرانقدر شاهنامه در میان مردم، شهرت و محبوبیت یافته است. آنچه درباره وی میدانیم این است که در یکی از سالهای 329 یا 330 ه ـ ق در روستای باژ (پاز کنونی) واقع در منطقه توس به دنیا آمد. بنا به گفته نظامی عروضی سمرقندی: «استاد ابوالقاسم فردوسی از دهاقین طوس بود از دیهی که آن دیه را «باز» خوانند و از ناحیت طایران است؛ بزرگ دیهی است و فردوسی در آن دیه، شوکتی تمام داشت؛ چنانکه به دخل آن ضیاع از امثال خود بینیاز بود و از عقب، یک دختر بیش نداشت و شاهنامه به نظم همی کرد و بیست و پنج سال در آن کتاب مشغول شد که آن کتاب تمام کرد و الحق هیچ باقی نگذاشت و سخن را به آسمان علیین برد و در عذوبت به ماه معین رسانید».
شعر زمان فردوسی از نظر فکری، حماسی و متضمن پند و اندرز(ادب تعلیمی) است. به طور کلی، شعری شاد و به دور از یأس و بدبینی از اصطلاحات علمی، نجومی، طبی و... است، اشاره به آیات و احادیث ندارد و به طور کلی فرهنگ اسلامی در آن نسبت به دورههای بعد بازتاب وسیعی نیافته است؛ اما خلاف این عقاید و با توجه به هدف والای دیگری که سخنسرای توس داشته، آنچنان که خود گفته است، هدفش همانا زنده کردن زبان فارسی است چنانکه در این رابطه میگوید: «بسی رنج بردم در این سال سی / عجم زنده کردم بدین پارسی». این هدف مستلزم به کار گرفتن واژگان پارسی و عدم استفاده از واژگان عربی است و بسی طبیعی به نظر میآید که از زبان عربی به ویژه استفاده و بهرهگیری از قرآن کریم، فقط صرف استفاده الفاظ آن نیست؛ بلکه استفاده از مضامین قرآنی در سراسر شاهنامه فردوسی به چشم میخورد.
نرگس سپهوند، از پژوهشگران لرستانی، در گفتوگو با ایکنا، در بیان تأثیرپذیری شعر فردوسی از قرآن کریم، گفت: از مطالعه در شاهنامه به این نتیجه میرسیم که در جایجای این گنجینه بزرگ، مطالب دینی و خداشناسی عنوان شده است و در لابهلای داستانها و افسانههایش آنچه را که نشانه زندگی درست است، یافته میشود مثل اینکه این بزرگمرد ادب پارسی خواسته است همچون حکیمی توانا و عاملی باشعور و احساس، مطالب اخلاقی، اجتماعی و خداشناسی را به عامه مردم بازگو کند.
وی با اشاره به سخنی از جواد رنجبر، شاهنامهشناس ایرانی با این مضمون که مطالعه دقیق کتاب و توجه به مفاهیم ارزنده آن، ما را به این نتیجه میرساند که نکات بسیار دقیق و مهم اسلامی را با توجه به فرمایشات پیشوایان و رهبران دینی در برمیگیرد، ادامه داد: نتیجههای اخلاقی و اجتماعی که سخنسرای توس از داستانهای شگفتانگیز میگیرد و سخنان عبرتانگیز و پندهای سحرآمیزی که میدهد، پس سودمند و دقیق و شایان بررسی و تحقیق است. در تمام این موارد، شاعر بیداردل، ما را از اینکه جهان و شکوه آن، گذران است و مرد باید در این عمر دوروزه، دلاور، بخشنده، فداکار، راستگو، دستگیر و نیکوکار باشد با کلمات عبرتبخش آگاه میسازد.
این پژوهشگر لرستانی با بیان اینکه همه این اندیشههای والا از فرهنگ غنی اسلامی و آموزههای قرآنی سرچشمه گرفته است، اظهار کرد: از عمده موضوعاتی که در سرتاسر شاهنامه فردوسی به چشم میخورد، پرستش و نیایش خداوند است. فردوسی همچون دیگر خداپرستان به این نکته توجه داشته که در تمام موارد باید با نام خدا آغاز کرد و با نام او هم به پایان برد؛ چراکه حامی و پناه بندگان در هر مقامی، خداوند است و نیرومندترین حکام دنیا هم باید سر تسلیم بر آستان خداوند فرود آورند و از او کمک بخواهند چنانکه در شعری میگوید: «شما دست یکسر به یزدان زنید / بکوشید و پیمان او مشکنید / که بخشنده اویست و دارنده اوی / بلند آسمان را نگارنده اوی / ستمدیده را اوست فریادرس / منازید با نازش او به کس».
سپهوند با اشاره به اینکه فردوسی همه چیز را از خداوند و همه را زیر فرمان او میداند، ادامه داد: او خداوند را «حکمالحاکمین» میخواند و مصراع اول بیت «جهاندار بر داوران داور است / ز اندیشه هر کسی برتر است» ترجمهای از آیه 8 سوره تین «أَلَيْسَ اللَّهُ بِأَحْكَمِ الْحَاكِمِينَ» است.
وی با بیان اینکه از نگاه فردوسی خداوند بر هر چیز قادر است؛ او خالق انسان است؛ همان انسانی که از ذرهای ناچیز آفریده شده و دارای ارزشهای فراوانی است، اضافه کرد: از دیدگاه فردوسی انسان باید بیندیشد که از آبی جهنده آفریده شده است که این مفهوم در دو بیت «از آغاز باید که دانی درست / سرمایه گوهران از نخست / که یزدان ز ناچیز چیز آفرید / بدان تا توانایی آرد پدید» به نوعی اشاره به آغاز آفرینش و آفرینش انسان دارد که اشارهای به آیات 5 و 6 سوره طارق «فَلْيَنظُرِ الْإِنسَانُ مِمَّ خُلِقَ﴿5﴾ خُلِقَ مِن مَّاء دَافِقٍ» دارد.
سپهوند اظهار کرد: این از ویژگیهای بارز شاهنامه است که زبان ابیاتش بسیار روان و درک آن برای همه میسر است با اینکه فردوسی با ما نزدیک به هزار سال فاصله زمانی دارد؛ اما مردم به خوبی زبان او را میفهمند.با دقت در بیت «مکافات این بد به هر دو سرای / بیابید از دادگر یک خدای» در مییابیم که او به سادگی و روانی، تعبیری از آیه 41 سوره مائده با این مضمون «يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ لاَ يَحْزُنكَ الَّذِينَ يُسَارِعُونَ فِي الْكُفْرِ مِنَ الَّذِينَ قَالُواْ آمَنَّا بِأَفْوَاهِهِمْ وَلَمْ تُؤْمِن قُلُوبُهُمْ وَمِنَ الَّذِينَ ....اللّهُ أَن يُطَهِّرَ قُلُوبَهُمْ لَهُمْ فِي الدُّنْيَا خِزْيٌ وَلَهُمْ فِي الآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ » را ارائه داده است.
وی گفت: فردوسی در جای دیگر نیز وقتی میخواهد قدرت احاطه خداوند را بر همه امور به زبانی ساده بیان کند و بگوید: فرار از فرمان خداوند غیرممکن است از آیه 11 سوره رعد «لَهُ مُعَقِّبَاتٌ مِّن بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ يَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللّهِ إِنَّ اللّهَ لاَ يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ وَإِذَا أَرَادَ اللّهُ بِقَوْمٍ سُوءًا فَلاَ مَرَدَّ لَهُ وَمَا لَهُم مِّن دُونِهِ مِن وَالٍ» کمک میگیرد و مفهوم آن را با زبردستی خاصی در ابیات «کس از یاد یزدان نیابد گریغ / وگرچه بپرد برآید به میغ / سنان گر بدندان بخاید دلیر / بدرد ز آواز او چرم شیر / گرفتار فرمان یزدان بود / وگرچند دندانش سندان بود» میآورد و در واقع او با زبانی ساده نشان میدهد که دستگاه عدل الهی در تمام موارد ناظر اعمال و رفتار انسان است و مأموران حق همیشه همراه انسان و ناظر بر رفتار اویند.
سپهوند ادامه داد: فردوسی در شاهنامه خداوند یکتا را میستاید و میگوید که اوست خالق زمین و آسمان و دریای بیکران، خداوند پدیدآورنده تمام آفرینش است: «به نام خداوند خورشید و ماه / کجا داد بر نیکویی دستگاه / جهان و مکان و زمان آفرید / پی مور و پیل گران آفرید / از اویست پیروزی و زو شکیب / به نیک و به بد ببر زور سرکام و زیب / خرد داد و جان و تن زورمند / بزرگی و دیهیم و تخت بلند / خداوند دارنده هست و نیست / همه چیز جفت است و ایزد یکیاست / بر آن آفرین کن که آن آفرید / زمین را با آسمان آفرید».
این پژوهشگر لرستانی با اشاره به اینکه فردوسی دانشمندی الهی است که تحتتأثیر عظمت باریتعالی است؛ گویی حافظ قرآن است و با الهام از آیات قرآن، انسانها را به پرستش دعوت میکند، گفت: فردوسی گفتار ابراهیم بتشکن را در نظر دارد که فرمود: «إِنِّي وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذِي فَطَرَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ حَنِيفًا وَمَا أَنَاْ مِنَ الْمُشْرِكِينَ» و در شعری میگوید: «به نام خداوند خورشید و ماه / که دل را به نامش خرد داد راه / خداوند هستی و هم راستی / نخواهد ز تو کژی و کاستی / خداوند بهرام و کیوان و شیر / ازویم ندید و بدویم امیر / از او گشت پیدا مکان و زمان / پی مور بر هستی او نشان / ز دستور و گنجور و از تاج و تخت / ز کمی و بیش و از ناز و بخت / همه بینیاز است و ما بندهایم / به فرمان و رایش سرافکندهایم / شب و روز گردان سپهر آفرید / خور و خواب و تندی و مهر آفرید / جز او را مدان کردگار بلند / کزو شادمانی و زو مستمند».
وی با بیان اینکه فردوسی، خداوند را بسیار حکیمانه سپاس میگوید و به وجود خداوند میاندیشد و مسائل یکتاپرستی و توحیدش را از قرآن مجید گرفته و به بحث و تبادلنظر نشسته است، افزود: فردوسی پس از شناخت خداوند در برابر او سر تعظیم فرود میآورد و زبان به ستایش میگشاید؛ گویی همیشه آیه «إِيَّاكَ نَعْبُدُ وإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ» را پیش نظر دارد سپس به این نتیجه میرسد که با اینکه تمام موجودات، آفریده خداوند هستند و شب و روز او را تسبیح میگویند «تُسَبِّحُ لَهُ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَالأَرْضُ وَمَن فِيهِنَّ وَإِن مِّن شَيْءٍ إِلاَّ يُسَبِّحُ بِحَمْدَهِ وَلَكِن لاَّ تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ إِنَّهُ كَانَ حَلِيمًا غَفُورًا» هیچ کدام نتوانستهاند حق ستایش او را به جا بیاورند و در این رابطه میگوید: «چنین گفت کز داور راد و پاک / دل ما پرامید و ترس است و پاک / ببخشایش امید و ترس از گناه / به فرمانها ژرف کردن نگاه / ستودن مر او را چنان چون توان؟ / شب و روز بودن به پیشش نوان / خداوند گردنده خورشید و ماه / روان را به نیکی نماینده راه» و یا در شعری میگوید: «بدویست کیهان خرم به پای / همو داد و داور به هر دو سرای / بهار آرد و تیرماه و خزان / برآرد پر از میوه دار رزان».
سپهوند گفت: او قدرت خداوند را در همه مسائل نشان میدهد یعنی همه چیز از خداست و او توانا، دانا، خالق و صاحب همه موجودات است چنانکه در ابیات «جهان را فزایش ز جفت آفرید / که از یک فرونی نیاید پدید / ز چرخ بلند اندر آمد سخن / سراسر همین است گیتی ز بن» به آیه یک سوره نساء با این مضمون «يَا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُواْ رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالًا كَثِيرًا وَنِسَاء وَاتَّقُواْ اللّهَ الَّذِي تَسَاءلُونَ بِهِ وَالأَرْحَامَ إِنَّ اللّهَ كَانَ عَلَيْكُمْ رَقِيبًا» اشاره دارد.
حدیثه متولی، از پژوهشگران لرستانی نیز در گفتوگو با ایکنا در رابطه با مبحث دادگری در شعر فردوسی، گفت: از موضوعاتی که در شاهنامه فردوسی به وفور دیده میشود و شاعر خردمند توس به زیبایی هرچه تمامتر در آن داد سخن داده است دادگری و ستایش دادپیشگی است.
وی افزود: فردوسی مسائل مربوط به این اصل دادگری را با زیبایی و لطافت بیان کرده و در خلال ابیاتی از مضامین و مفاهیم قرآن کریم مدد گرفته است به عنوان نمونه ابیات «شما داد جویید و پیمان کنید / زبان را به پیمانه گروگان کنید / کنون هرچه خواهیم کردن زداد / بکوشیم وز داد باشیم شاد/ مکن ای برادر به بیداد رأی / که بیداد را نیست با داد پای / به هر کار فرمان مکن جز به داد / که از داد باشد روان تو شاد / به مهر و به داد و خوی و خرد / زمانه همی از تو رامش برد» آیه 58 سوره نساء «إِنَّ اللّهَ يَأْمُرُكُمْ أَن تُؤدُّواْ الأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا وَإِذَا حَكَمْتُم بَيْنَ النَّاسِ أَن تَحْكُمُواْ بِالْعَدْلِ إِنَّ اللّهَ نِعِمَّا يَعِظُكُم بِهِ إِنَّ اللّهَ كَانَ سَمِيعًا بَصِيرًا» را به نظر میآورد.
این پژوهشگر اضافه کرد: در واقع نیز چنین است؛ چون افراد دادگر مورد توجه مردم هستند و از زندگی راحت و آسایش کامل برخوردارند؛ چون بین دیگران به قضاوت حکم کنند، عدل و داد را رعایت میکنند و مورد توجه خداوند قرار میگیرند که در بیان دادگری خداوند ابیاتی از فردوسی داریم که به آیات 8 مائده و 25 حدید اشاره دارد.
متولی با اشاره به اینکه مسئله عدالت دارای اهمیتی ویژه و بینظیر است و فردوسی با توجه به آیات شریفه قرآن و احادیث نبوی این مسئله را همواره در نظر دارد و حکیم توس فرمانهای الهی را پذیرفته و به دیگران نیز یادآوری میکند و میگوید: «به فرمان یزدان پیروزگر / به داد و دهش تنگ بستم کمر / خداوند کیهان و گردان سپهر / ز بنده نخواهد به جز داد و مهر / همه ایمنی باید و راستی / نیابد به داد اندرون کاستی»، اظهار کرد: در شاهنامه، توجه به صفات بارز اخلاقی و بازداشتن و نهی از اخلاق مذموم، به زیبایی هرچه تمامتر بیان شده و مفاهیم آیات قرآنی در این زمینه، زینتبخش ابیات آن بوده است.
این پژوهشگر با یادآوری اینکه صداقت، از اعمال نیک انسانی است که در نزد خداوند متعال و مردم دارای ارزش والایی است گفت: صداقت در گفتار و رفتار، نیت و عمل، دوستی و ارتباط با دیگران و در همه شئون زندگی، یک ارزش و هنجار اخلاقی و انسانی است و نقطه مقابل آن دروغ است که سرچشمه تمام پلیدیها و زشتیهاست. یکی از بارزترین نشانههای شخصیت انسانی، صدق و راستی است این فضیلت از اعمال نیکوی انسانی و نزد دین و خرد از جایگاه ویژهای برخوردار است کمااینکه فطرت پاک انسان ایجاب میکند که آدم سالم و متعادل، دل و زبانش یکسو و هماهنگ باشد، ظاهر و باطنش یکی باشد و آنچه را باور دارد بر زبان جاری کند.
متولی افزود: فردوسی در شعر خود بهوفور مردم را به راستی دعوت کرده و از کژی باز داشته است: «همی مردمی باید و راستی / ز کژی بود کمی و کاستی / از این پس مرا جای پیکار نیست / به از راستی در جهان کار نیست» که در این ابیات به آیه 24 سوره احراب با این مضمون «لِيَجْزِيَ اللَّهُ الصَّادِقِينَ بِصِدْقِهِمْ وَيُعَذِّبَ الْمُنَافِقِينَ إِن شَاء أَوْ يَتُوبَ عَلَيْهِمْ إِنَّ اللَّهَ كَانَ غَفُورًا رَّحِيمًا» اشاره دارد.
وی فردوسی همچنین مفهوم آیه 12 سوره حجرات با این مضمون «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِيرًا مِّنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَلَا تَجَسَّسُوا وَلَا يَغْتَب بَّعْضُكُم بَعْضًا أَيُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَن يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيْتًا فَكَرِهْتُمُوهُ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَّحِيمٌ» را در قالب شعر ریخته و درباره عیبجویی سخن گفته است چون خداوند، داننده اسرار پنهان است و میداند که عیبجویی از دیگران باعث پراکنده شدن تخم نفاق در میان مردم میشود لذا از آن نهی کرده است حکیم توس نیز با الهام از این آیه قرآنی مردم را از به عدم عیبجویی دعوت میکند و بیان میدارد که ریشه تمام بلاها و مصیبتهاست: «تو عیب کسان هیچگونه مجوی / که عیب آورد بر تو بر عیبجوی / سخنچین و دوروی و بیکار مرد / دل هوشیاران کند پُر زدرد / نگه دار تا مردم عیبجوی / بجوید به نزدیک تو آبروی / چو عیب تن خویش داند کسی / زعیب کسان بر نخواهد بسی».
این پژوهشگر گفت: وفای به عهد و پیمان نیز از شعائر دین مقدس اسلام است و در قرآن مجید به آن، زیاد توجه شده است که این امر در نظر فردوسی جای ویژهای دارد و با اشاره به آیه 34 اسرا با این مضمون «وَلاَ تَقْرَبُواْ مَالَ الْيَتِيمِ إِلاَّ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ حَتَّى يَبْلُغَ أَشُدَّهُ وَأَوْفُواْ بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ كَانَ مَسْؤُولًا» در شعری گفته است: «مبادا که گردی تو پیمانشکن / که خاک است پیمانشکن را کفن / خنک در جهان مرد پیمانمنش / که پاکی و شرم است پیرامنش / بماند بدو رادی و راستی / نکوبد در کژی و کاستی».
متولی در ادامه با بیان اینکه فردوسی، آشتی با دوستان و حتی دشمنان را سفارش میکند و میگوید دلها را از کینه یکدیگر تهی کنید و در مقابل گناه و خطای دیگران گذشت داشته باشید، اظهار کرد: فردوسی در ابیات «ایا آنکه زو کینه داری به دل / به مردی ز دل کینهها برگسل / گناهش به یزدان دارنده بخش / مکن رزو بر دشمن و دولت رخش» به آیه 178 بقره با این مضمون «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِصَاصُ فِي الْقَتْلَى الْحُرُّ بِالْحُرِّ وَالْعَبْدُ بِالْعَبْدِ وَالأُنثَى بِالأُنثَى فَمَنْ عُفِيَ لَهُ مِنْ أَخِيهِ شَيْءٌ فَاتِّبَاعٌ بِالْمَعْرُوفِ وَأَدَاء إِلَيْهِ بِإِحْسَانٍ ذَلِكَ تَخْفِيفٌ مِّن رَّبِّكُمْ وَرَحْمَةٌ فَمَنِ اعْتَدَى بَعْدَ ذَلِكَ فَلَهُ عَذَابٌ أَلِيمٌ» اشاره دارد.
مسعود باوران پوری از دیگر پژوهشگران لرستانی نیز در گفتوگو با ایکنا در رابطه با اهمیت دانش و خردورزی در شعر فردوسی، گفت: توجه به دانش و خردورزی، از مفاهیمی است که در شعر دوره خراسانی نمود بارزی دارد و حکیم توس نیز بهوفور به مسئله دانش و ارزش آن پرداخته و در این مورد نیز به مفاهیم و آیات قرآنی اشارات فراوان دارد.
وی افزود: فردوسی خداوند را سرچشمه همه دانشها علامالغیوب و سرچشمه و نهایت هر علمی میداند و میگوید: «همه دانش او راست ما بندهایم / که کاهنده و هم فزایندهایم / بدانگه که لوح آفرید و قلم / بزد بر همه بودنیها رقم / توانایی و دانش و داد ازوست / به گیتی ستم یافته شاد ازوست» که در این اشعار به آیه 269 بقره با این مضمون «يُؤتِي الْحِكْمَةَ مَن يَشَاءُ وَمَن يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْرًا كَثِيرًا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُوْلُواْ الأَلْبَابِ» اشاره دارد.
این پژوهشگر با بیان اینکه از نگاه فردوسی خداست که دانش و حکمت را به هر کسی بخواهد عطا میکند و کسی که خداوند به او دانش عطا کند در موردش لطف و مرحمت بسیار کرده باشد چنانکه در شعری میگوید: «فزاینده دانش و راستی / گزاینده گژی و کاستی»، اظهار کرد: خداپرستان واقعی در نظر فردوسی، دانشمندان هستند و دانشمند واقعی کسی است که ترس از خدا را سرلوحه کار خویش قرار داده باشد: «سر راستی دانش ایزد است / چو دانستیاش زو ترسی بد است / دگر آنکه دارد ز یزدان سپاس / بود دانش مرد نیکیشناس» که به آیه 28 سوره فاطر با این مضنون «وَ مِنَ النَّاسِ وَالدَّوَابِّ وَالْأَنْعَامِ مُخْتَلِفٌ أَلْوَانُهُ كَذَلِكَ إِنَّمَا يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاء إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ غَفُورٌ» اشاره دارد.
وی با بیان اینکه دانشی که حکیم توس بدان ازج مینهد و آن را مایه توانایی و دستیابی به آرزوها و خواستهها و روشنایی دلها میداند، همچون گنجی است بیپایان که قیاس آن با زر و مال و گنج مادی مقدور نیست، ادامه داد: حکیم توس دانش را ودیعه الهی میداند به همین دلیل است که در وصف علم و دانش به سخنسرایی میپردازد و در راه کسب آن تحمل هرگونه سختی را سفارش میکند: «سپاس از خداوند خورشید و ماه / روان را به دانش نماینده راه / ز دانش بود جان و دل را فروغ / نگر تا نگردی به گرد دروغ / چنان دان که هر کس که دارد خرد / به دانش روان را همی پرورد / سخنسنج و دینار گنجی مسنج / که بر دانشی مرد خواست گنج / در دانش از گنج نامیتر است همانا نزد دانا گرامیتر است / به رنج اندر آری تنت را رواست / که خود رنج بردن به دانش سزاست / بیار ای دل را به دانش که ارز / به دانش بود تا توانی بورز».
انتهای پیام