به گزارش ایکنا از قم، آگاهی والدین از چگونگی دستور دادن به کودکان، کمک میکند تا کودکان حرفشنوی بیشتری از والدین خود داشته باشند و کمتر دست به مخالفتجویی بزنند. در نتیجه رعایت برخی موارد به هنگام دستور دادن به کودکان ضروری است؛ گوش نکردن به حرف والدین و بیتوجهی به درخواست آنها، یکی از روشهایی است که معمولا کودکان با استفاده از آن، بزرگسالان را به جنگ قدرت دعوت کنند. در چنین مواقعی والدین نمیدانند که آیا کودکشان صحبتهای آنها را شنیده است؟ آیا بهعمد حرفهایشان را نادیده گرفته است؟
حجتالاسلام والمسلمین سیدعلیرضا تراشیون، کارشناس مباحث تربیتی به این سؤال پاسخ میدهد که در ادامه میآید:
این یک دغدغه عمومی بین والدین است که فرمانهایی را صادر میکنند ولی از طرف فرزندان دریافت نمیشود، چه رسد به این که اجرا شود، چرا این اتفاق میافتد؟ که چند دلیل عمده دارد:
شاید انتظارات ما بیش از توان فرزندمان است، یعنی ما گاهی با درخواستهای خود فرزندانمان را بمباران میکنیم. بیایید یک روز بهصورت اتفاقی تمام فرمانهایی را که به فرزند خود میدهید یاداشت کنید، ببینید چقدر زیاد میشود.
بیشتر بخوانید:
گاهی اوقات اگر کسی به خود ما هم به این مقدار دستور دهد تمرد میکنیم؛ پس گاهی فرمان زیاد (از نظر تعداد فرمان) بهدنبال خود تمرد به همراه دارد.
نکته دیگر زمانی است که فرمانها بیش از توان فرزند (از نظر کیفیت و نوع فرمان) است. ما تصور میکنیم فرزندمان میتواند، اما ممکن است اشتباه باشد مانند زمانی که اتاق بچه به شدت و طوری به هم ریخته است که خود مادر هم وحشت میکند، در اینجا مادر با این استدلال که «خودت اتاقت را به هم ریختی» از فرزند میخواهد که اتاقش را مرتب کند و چون کار، برای بچه کار بزرگی است و در توانش نیست، تمرد میکند.
در ضمن باید گفت آستانه توجه بچهها به کار زیاد نیست یعنی اگر بخواهیم بچه در کار مشارکت داشته باشد باید یک مدت زمان کوتاه را برای این مشارکت قرار دهیم، مثلا کاری یک ساعت طول بکشد بچه به آن کار دل نمیدهد. در مثالی که گفته شد میتوانیم تمیز کردن اتاق را به چند قسمت تقسیم کنیم، مثلا مرتب کردن هر قسمتی از اتاق را جداگانه و در زمانی کوتاه از فرزند بخواهیم.
گاهی اوقات ممکن است خودمان فرزندانمان را کم اراده کرده باشیم که کم اراده شدن فرزند دلایل متعددی دارد. یکی از موارد در بچههایی بروز میکند که والدینشان آنها را بیش از اندازه حمایت میکنند و اجازه و فرصت تصمیمگیری به آنها نمیدهند.
در خیلی از مواقع باید کار را به خود فرزند واگذار کنیم، بنابراین باید مراقب باشیم اراده فرزند خود را تضعیف نکنیم. اگر کارهای مرتبط با فرزند را به خود او واگذار کنیم سبب تقویت اراده او میشود. مثلا مرتب کردن اتاق، اما دیگر لازم نیست مدام از او بخواهیم که اتاقش را مرتب کند؛ اگر دائم از او بخواهیم باعث تضعیف اراده او میشود. وقتی چند بار با تصمیم خود اتاقش را نظافت کرد، حتی نظم او هم افزایش پیدا میکند.
نکته چهارم درباره والدینی است که از فرزندان خود توقعات و انتظارات زیادی دارند، حتی گاهی آنچه را که از فرزند میخواهیم خودمان هم به آن عمل نمیکنیم، پس باید از فرزندمان توقع متعادل داشته باشیم.
نباید خواستههای خودمان از فرزندان را در قالب جملات امر و نهی بیان کنیم، باید و نباید گفتن درست نیست، از جملات درخواستی استفاده کنید. مثلا «من از شما خواهش میکنم که....»
اولا باید در درخواستها اقتدار وجود داشته باشد البته نه به معنای تحکم، ثانیا استقرار در خواسته و کوتاه نیامدن وجود داشته باشد البته با یک میزان ثابت، یعنی خواهش مرتبه اول مانند خواهش مرتبه دهم باشد.
وقتی از بچه کاری را خواستیم و انجام نداد، اگر مرتبه دوم او را دعوا کردیم، بچه روش خود را اصلاح نمیکند، به همین دلیل است که میگوییم اگر بچه کاری را انجام نداد «استمرار همراه اقتدار» لازم است، آن قدر با ملایمت از او بخواهیم تا انجام دهد؛ در این صورت حتی اگر او آن کار را انجام نداد عذاب وجدان میگیرد.
والدین بدانند نصیحت زیاد در تربیت مضر است، از جملات کوتاه استفاده کنید زیرا اثر بیشتری دارد و در ارتباط با بچهها باید به کوتاه بودن سخن توجه کرد زیرا آنها حوصله ندارند به سخنان طولانی توجه کنند.