«رثای تعزیت آفتاب به شهادت صحنه» عنوان سلسله مطالبی درباره نمایشهای عاشورایی است که بنا داریم در ایام محرم در ایکنا منتشر کنیم.
بخش نخست این سلسله مطالب به نمایش «مقتل» به کارگردانی محمودرضا رحیمی به فصل مهمی از اولینها در تولید تئاتر عاشورایی را به نام خود رقم زده؛ تعلق دارد.
در بیان این مهم تردیدی وجود ندارد که عاشورا بخش بنیادینی از فرهنگ و هنر ایران را شکل داده است؛ پس این در همآمیزی فرهنگ و هنر به عنوان زبان تمدنساز بشر، از یک سو معرفت دینی و تجلی آن در جایگاه علو درجات روح و مبانی انسانی در قیام اباعبئالله در سوی دیگر، به شناخت ظرفیت دراماتیک این رویداد عظیم انسانی و بهره بردن از آن در بیان دراماتیک به عنوان تاثیرگذارترین زبان ارتباطی در گفتوگوی میان انسان و هنر، سرمایه عظیمی را در برابر ما قرار خواهد داد.
از حماسه و قیام امام حسین(ع) و یاران باوفای حضرت در عاشورای 61 هجری تا امروز بیش از سیزده قرن را سپری کردهایم؛ اما عاشورا و امام حسین(ع) در سیر تحول و تطور این بازه تاریخی به عنوان نمادهای هویت شیعه در متن و بطنِ زندگی مسلمانان و در باورهای پاک مردم جای والای خود را حفظ کردهاند.
محرم میراث عاشورا برای دوستداران و عاشقان اهل بیت(ع) و نقطه عطف انسانیت، آزادگی و مردانگی بوده و هر ساله میلیونها انسان داغدار را برای سوگواری و تعزیت در مواجهه با تراژدی روا رفته بر امام سوم شیعیان گرد هم میآورد.
راز ماندگاری نمایشهای عاشورایی
مرور تاریخ و تمدن مردمان موحد ایرانی نشان میدهد که ویژگیهای خاص جغرافیایی و مکانی این سرزمین و همچنین فرهنگ همواره آمیخته با آئین ایرانیان در طول بیش از 13 قرن منجر به پایداری در رفتارها و آیینهای عاشورایی همراه با حفظ تمامیت سرزمینی و حراست از ارزشهای مذهبی شده و این آمیختگی نیز سبب رشد ارزشهای اسلامی و انسانی و هم چنین گسترش آن در پهنههای عقیدتی مجاور شده است.
در میان آثار برتر نمایشی دنیا معدود آثاری را میتوان یافت که در یک دوره طولانی تسلسل به جهت اقبال عمومی تماشاگران از آن و همچنین جذابیت در روایت، سالیان متمادی تجربه حیات بر صحنه نمایش را داشته و همچنان شور و هیجانی وصفناشدنی را در میان اهالی نمایش و تماشاچیان خاص و عام آن ایجاد کنند.
در تاریخ 44 ساله انقلاب اسلامی که نمایش دینی، عمق و حیاتی به وسعت دامنه ایمان و تجلی آن در هنر مردمان موحد سرزمینمان پیدا کرده است، تنها تئاترهایی که رکورد طولانیترین دامنه اجرا را در ادوار و سالیان متمادی در سایه استمرار حیات بر صحنههای نمایشی کشورمان و همچنین رکورد بیشترین تعداد تماشگر را داشته و حتی جلب توجه همگانی به آنها مرزهای جغرافیایی ایران را در نوردیده و در کشورهای ارپایی نیز شیفتگان هنر نمایش دینی و عاشورایی ایرانی را جذب خود کرده؛ نمایشهای دینی و مذهبی خاصه نمایشهای عاشورایی است.
نمایشهایی که بیش از چهار دهه است با همت نسلهای گوناگون تئاتری، ویژه ایام محرم و صفر تولید و به صحنه رفته و همچنان مخاطبان اقبال چشمگیری از آن دارند.
روح ظلم ستیز ادیان الهی و شکوه تجلی آن در تشیع
یکی از عوامل مؤثر در زندگی و سرنوشت انسان و جامعه، دین است و هیچ برههای از تاریخ را نمیتوان یافت که از قدرت دین اثر نپذیرفته باشد. عدم تحقق و امکان استمرار و تداوم حیات مفید بشر بدون توجه به دین، باعث جاودانگی حضور دین در جامعه شده است.
روح کفرستیز و ظلم ستیز ادیان الهی که کانون حقیقت آن، در تشیع متجلی است، باعث شد حکومتهای طاغوتی و ستمگر همیشه در فکر انهدام این نیروی رهاییبخش باشند. اوج این تضاد که مظهر کامل تضاد بین «توحید و شرک»، «عدالت و ظلم» و «استکبار و استضعاف» است، در قیام خونین عاشورا متجلی و متبلور است. قدرتی منبعث از دین برای رهایی و سعادت انسانها که شکل تجلی یافته آنرا در بزرگترین انقلاب همه تاریخ به نام «عاشورا» پدید میآورد.
شکوه قیام اباعبدالله و پیام عاشوراست که به سوگ و تعزیت آفتابی به درخشش نام امام حسین(ع) نشستن را نه تنها در تاریخ که در فرهنگ و تمدن شیعیان به حیاتی جاودان بدل میکند. حیاتی که آبشخور اصلی آن در معرفت و درک قیام است و استمرار آن در حوزه فرهنگسازی، به بازنشر و انعکاس وجوه منشور مطهر حادثه کربلا و دشت نینوا در کهنترین گونه نمایش آئینی ایرانیان موحد و مسلمان، یعنی تعزیه و نسخ آن متجلی است.
طی قریب به بیشاز چهار دهه از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی شاهد خلق آثار ماندگار و جریانساز در عرصه تئاتر دینی کشور بودیم که به فراخور ایام محرم 1402 خورشیدی (۱۴۴۵ قمری) به معرفی آنها و جریانسازیشان بر روند تعالی تئاتر دینی کشور خواهیم پرداخت.
در اولین گزارش از سلسه گزارشهای این عرصه به مرور و روایت تئاتر «مقتل» به نویسندگی مشترک فرهاد نقدعلی و محمودرضا رحیمی و کارگردانی محمودرضا رحیمی میپردازیم.
اثرگذاری «مقتل» در سابقه تاریخی نمایش ایران
یکی از نخستین تئاترهایی که با استناد و اقتباس مستقیم از مفهوم هنر تعزیه این بار نه به شکل میدانی و آیینی که در سالنها و تماشاخانه های تئاتر برای ارائه به مخاطبان مسیر خود را هموار ساخت به نمایش «مقتل» به نویسندگی فرهاد نقدعلی و محمودرضا رحیمی و کارگردانی محمودرضا رحیمی به عنوان یکی از کارگردانان شناخته شده و جریان ساز تئاتر بعد از انقلاب باز میگردد.
اما نکته مهم اینجا است که حتی رحیمی با کارنامه درخشان خود در حوزه تئاتر باز هم برای ارائه مفهوم و هنری به عنوان تعزیه این بار نه در قامت رفتاری نمایشی که به شکل تئاتری برای مخاطبان خود قبل از آنکه داستان و روایتی ملهم از تعزیه را به شکل مستقیم در سالنها و تماشاخانه های تئاتری به مخاطب ارائه دهد، به سمت تولید یک پرفورمنس اجرایی بدون کلام و با بهرهگیری از قوانین نظاممند حوزه تعزیه به ویژه نقشپوشی شبیه در شکل یک نمایش فُرم گام برداشت.
اجرایی که برای نخستین بار در سال ۱۳۸۸ در قامت جشنواره عاشورایی به شکل محدود در تماشاخانه مولوی به مخاطبان ارائه شد. اقبال مخاطبان نسبت به شیوه نامتعارف اما جذاب بهرهگیری از هنر تعزیه در سالن تئاتری؛ محمودرضا رحیمی را بر آن داشت تا این بار با تلفیق داستانی معاصر و گره زدن زلف آن به آشناترین روایت صحنه عاشورا برای مخاطبان در قامت شناختهشدهترین هنر آیینیِ نمایش -تعزیه- نمایش مقتل را این بار در سالن اصلی مجموعه تئاتر شهر در سال ۱۳۸۹ در ایام ماه محرم به روی صحنه ببرد.
استقبال از این اثر نمایشی به گونهای بود که برای نخستین بار اجرای تئاتری با رویکرد متفاوت با استفاده از هنر تعزیه و شبیهخوانان در سالن تئاتر از ماه محرم فراتر برفت و اجرای عمومی آن تا ماه صفر نیز ادامه داشت.
عِرقِ عطشناک عشق به اباعبدالله در خیالی از دو خط داستان موازی
نمایشی که نام خود را از مهمترین مکتوبات شهادت امام حسین(ع) به ویژه دو مقتل معروف «لُهوف» و «روضه الشهدا» وام میگرفت، این بار تلاش کرد تا با استفاده کردن از این نام آشنا، داستانی معاصر که روایت زندگی زوجی جوان و فراز و فرود زندگی آنها را که شباهت به قیام امام حسین(ع) داشت با این حقیقت تاریخی گره بزند.
رحیمی در این مسیر نمایش خود را به دو پاره متفاوت تقسیم کرد که مخاطب این بار در سالن اصلی مجموعه تئاترشهر در قامت یک اثر تئاتری؛ زندگی زوجی جوان را مشاهده می کرد که فصلی از زندگی آنها این بار در قامت نمایش تعزیه توسط تعزیهخوانان آشنا در همان دو ساحت اولیاخوان، اشیقاخوان و داستان شهادت حضرت امام حسین(ع) را به نظاره نشست.
شهامت محمودرضا رحیمی و قدرت خطرپذیری او و فرهاد نقدعلی به عنوان نمایشنامهنویسان این اثر در تلفیق داستانی معاصر با آشناترین روایت آیینی سوگمندانه ایرانیان یعنی هنر تعزیه، مخاطبان را با شیوهای جدید از تولیدات تئاتری مواجه کرد. اقدامی که بعد از آن به دلیل استقبال مخاطبان دستمایه استفاده دیگر هنرمندان برای تولید آثار تئاتری با استناد و تلفیق هنر آیینی و نمایشهای آیینی و مذهبی ایرانیان در مسیر تولیدات تئاتری را با خود به همراه داشت.
ارتباط مکمل آئین و نمایش در مواجهه بیواسطه با مخاطب
رحیمی درباره تجربه نمایش مقتل و دستاوردهای آن به عنوان برگی درخشان از تاریخ تئاتر معاصر کشورمان در گفتوگویی گفته: انتخاب یک زوج به عنوان قهرمانان معاصر این اثر و گره خوردن فصلی از زندگی آنها با شمهای از ایستادگی و رادمردی حضرت امام حسین(ع) و یاران باوفایش تجربه منحصر به فردی را برای هنر تئاتر و مخاطبانی که تاکنون چنین تجربه ای را نداشتند فراهم کرد.
وی یادآور شده است: این تجربه در حقیقت باعث شد تا اینبار ذهن و حافظه جمعی و آشنایی عموم مخاطبان با آیین نمایش تعزیه در قامت تئاتری با قوانین و چارچوبهای این هنر به گونهای گره بخورد که نه باعث مخاطبگریزی شود و نه گنگی و عدم درک ماجرا از سوی مخاطبان را با خود به همراه داشته باشد.
آسانسازی درک معارف دینی با زیباییشناسه تئاتر
این مدرس دانشگاه و عضو هیئت مدیره کانون کارگردانان خانه تئاتر خاطرنشان کرد: تئاتر هنری است که با اتکا به حوادث اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و البته اعتقادی و مذهبی جامعه تلاش می کند تا مهمترین مطالبات عمومی افراد جامعه را این بار با زبانی متکی بر اصول زیباییشناسانه به مخاطب ارائه دهد.
وی با تاکید بر آنکه در تولید آثار تئاتری با رویکرد و روایتهای نمایشی، نباید تمام الزام خود را به عنوان هنرمند بر مسیر پیگیری قوانین تئاتری استوار کرد یادآور شد: چرا که تمامی قوانین هنر تئاتر خود برگرفته از رفتارهای آیینی و مذهبی افرادی بودند که آرام آرام حرکت آنها به شکلی نظاممند در قامت تئاتر متجلی شد. پس با تلفیق قوانین دو نظام دراماتیک تلاش کردیم تا روایتی متفاوت اما همسو با مفاهیم جاری در مطالبات مخاطبان به گونهای به آنها ارائه دهیم که از یک سو بیشترین همراهی و همذات پنداری را از سوی مخاطبان با خود به همراه داشته باشیم و سوی دیگر موجبات دلسردی، سرخوردگی و گریز آنها را از تماشاخانهها و سالنهای تئاتری را فراهم نکنیم.
چرا حرمله شال بنفش را ندارد!
رحیمی در پاسخ به این پرسش که کارگردانی تئاتری در حوزه استفاده کردن از آیینهای نمایشی به عنوان نخستین تجربه در تاریخ تئاتر کشورمان چه دشواریهایی با خود به همراه داشت گفت: مهمترین سختی که گروه نمایشی «مقتل» در تولید این اثر برای ارائه به مخاطب با آن مواجه بود به آشنایی تام و تمام مخاطبان ایرانی از نمایش تعزیه باز میگشت.
وی تاکید کرده: به عنوان مثال ما برای شخصیت حرمله نتوانستیم شال بنفش معرف او در آیین نمایش تعزیه را در سالن تئاتری برای این شخصیت استفاده کنیم. بعد از پایان نمایش مخاطبان به سراغ ما می آمدند و گفتند که چرا حرمله شال بنفش را ندارد؟! این خود نشان می داد که تا چه حد زاویه دید، اشراف و آشنایی مخاطبان به هنر تعزیه میتواند گروههای تئاتری را در تلفیق آیین و نمایش با مخاطره مواجه کند.
خرمای نذری خودجوش
به گفته این کارگردان و مدرس تئاتر وقتی در سالن تئاتری قرار است داستان و روایت آشنا چون حماسه امام حسین(ع) را در تلفیق با هنر آیینی تعزیه به مخاطب ارائه دهیم نباید حد و مرزی در رعایت جایگاه مخاطب، دیوار چهارم و عدم ارتباط و همراهی او با اثر نمایشی برقرار کنیم. وقتی یک اثر صرفا تئاتری به صحنه میرود مخاطبان قانون دیوار چهارم را لحاظ میکنند و خود را به هیچ وجه به صحنه نمیرسانند و یا در اجرای نمایش همراهی عینی، فیزیکی و ملموس بروز نمیدهند.
رحیمی در پایان خاطرنشان کرده است: در شبهای اجرای نمایش «مقتل» شاهد بودیم که یکی از مخاطبان آنگونه که در آیین نمایش تعزیه همواره شاهد چنین مسئلهای هستیم کاملاً به شکل خودجوش از کیف خود ظرفی از خرما بیرون آورد و در حین اجرای نمایش آن را میان نمایشگران روی صحنه تئاتر و برخی از مخاطبان نشسته بر صندلیهای مجموعه تئاتر شهر تقسیم کرد. همین مسئله نشان میدهد که جایگاه آیینهای نمایشی ما تا چه حد میتواند در ارتباطگیری و جذب حداکثری مخاطبان به سالنهای تئاتری یاریرسان باشد.
روایت و گزارش از امین خرمی
انتهای پیام