عاشورا به مثابه مکتب عشق، معرفت، حرکت و مبارزه
کد خبر: 4156897
تاریخ انتشار : ۳۱ تير ۱۴۰۲ - ۱۰:۰۸
بازخوانی جامعه شناختی نهضت کربلا/۴

عاشورا به مثابه مکتب عشق، معرفت، حرکت و مبارزه

عاشورا به مثابه تابلویی هنرمندانه از عناصری چون عقل، عشق، حکمت، علم، سیاست، مبارزه، هنر، زیبایی، شجاعت و... است که ترسیم ماندگار آن به جز از حسین(ع)، فرزند حضرت زهرا(س) و امام علی(ع) از شخص دیگری برنمی‌آید.

عاشورا به مثابه مکتب عشق، معرفت، حرکت و مبارزهابوالقاسم فاتحی‌، عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی، همزمان با دهه اول ماه محرم به بازخوانی جامعه‌شناختی نهضت کربلا و نقش امام حسین(ع) در احیای اسلام نوپا پرداخته و در اختیار ایکنا قرار داده است که به صورت روزانه برای مخاطبان منتشر می‌شود. در ادامه بخش چهارم از این سلسله‌ یادداشت‌ها از نظر می‌گذرد.

عاشورا را باید مکتب عشق نامید. عشقی برآمده از معرفت و معرفتی برآمده از عشق. مکتب عاشورا به مثابه تابلویی هنرمندانه از عناصری چون عقل، عشق، حکمت، علم، سیاست، مبارزه، هنر، زیبایی، شجاعت و...  است که ترسیم ماندگار آن به جز از حسین(ع) فرزند زهرا (س) و علی(ع) از کس دیگری برنمی‌آمد و نمی‌آید.

این هنر نمایی فقط از شخصیت‌های توحیدی بر می‌آید که خود بدون واسطه به معدن توحید و وحدت، خداوند فعال و حکیم مطلق اتصال همیشگی و دائمی دارند. شخصیت آنان جمع اضداد است و توانسته‌اند کثرت در وحدت و وحدت در کثرت را یکجا در هویت فکری، اعتقادی، رفتاری و کلامی خود یکجا متوازن، متعادل و هماهنگ، ساری و جاری سازند که عرض شد به جز از پیامبر و خاندان معصومش از کسی دیگری ساخته نیست.

عاشورا را باید مکتب سیاسی خواند، چرا که عاشورائیان سال ۶۱ به رهبری امام حسین(ع) بر علیه بزرگترین قدرت سیاسی روز شوریدند، قدرتی که حاکم بود و مقبولیت مردمی و مشروعیت ظاهرا دینی وقت و متعارف را نیز داشت. قیامی که در آن شرایط معلوم بود از پیروزی ظاهری هم خبری نیست‌.

عاشورا را باید مکتب معرفت، عشق، حکمت و دانایی دانست. زیرا وقتی جزء به جزء حرکت امام حسین‌ علیه‌السلام را از زمانی که در مدینه بود، از اولین حرکت آغازین ماجرای کربلا که ولید حاکم مدینه شبانه امام حسین‌ را برای بیعت خصوصی با یزید فراخواند تا آخرین لحظه شهادت که در گودال قتلگاه بودند، وقتی بررسی و مطالعه می کنیم، بدون استثناء تمامی حرکات، رفتارها، کنش‌ها، واکنش‌های امام حسین برخاسته از علم و معرفت و عشق و حکمت و دانایی و شجاعت و تدبیر بود و اینها بخش‌ها و عناصر مهم از فرهنگ، مکتب و فلسفه عاشورا است.

فلسفه قیام عاشورا دلیل زنده بودن عاشورا

دلیل زنده بودن عاشورا، زنده بودن فلسفه قیام عاشورا است و دلیل زنده بودن فلسفه عاشورا، زنده بودن عناصر اصلی فلسفه عاشورا است که عرض شد و آن علم، حکمت، معرفت، عشق، شجاعت، هدایت و ... است. عناصری که خود همیشه زنده و فعال و جاودان هستند و منشاء زندگی و حیات دهنده تاریخ و جامعه هستند.

مکتب عاشورا، فرهنگی تازه و فعال و پویا است به همین دلیل نه تنها در زمین و زمان کربلا دفن نشد، بلکه منشاء و مبداء پیدایش نهضت‌های آزادی بخش تاکنون شد.

اولین و مهم‌ترین درس از جامعه شناسی عشق و معرفت عاشورا را باید در این سخن امام حسین جست‌وجو کرد که فرمودند، خروج من از مدینه و قیام من بر علیه حاکم و حکومت وقت، احیای دین جدم پیامبر است.

در واقع امام حسین فلسفه‌ عاشورا را احیای فلسفه بعثت جدشان و احیای دین جدشان بیان فرمودند. دینی که پس از رحلت آن حضرت در طول حدود ۶۰ سال آرام آرام و به تدریج توسط خواص منحرف و قدرت طلب اتفاق افتاد، یعنی فلسفه سیاسی و حماسی عاشورا، احیای یک امر معرفتی، فکری، باوری، آیینی و ... بود به نام دین اسلام که پیامبر بنا نهاده بودند، اما توسط خلفای سه گانه و سپس آل معاویه و آل مروان و با تسهیل گری خواص منحرف به انحراف کشیده شد.

کاری که دقیقا خمینی کبیر، آن وارث به جا و به حق امام حسین(ع) از ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ شروع کرد و در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ به بار نشست و در ۱۵ خرداد ۱۳۶۸، این امانت به رهبری عزیز سپرده شد. وقتی فلسفه سیاسی نهضت امام خمینی(ره) را بررسی می‌کنیم، درمی‌یابیم که امام خمینی(ره) هم به دنبال احیای اسلام ناب محمدی بودند. امام خمینی هم شاه را سمبل اسلام آمریکایی می‌دانستند.

وقتی امام حسین قیام کرد، دستگاه اموی با شناختی که از ساختار عشیره‌ای و نظام قشربندی اجتماعی قبیلگی اعراب داشت با کمک خواص توانست ابتدا جنگی شناختی و فرهنگی را بر علیه امام حسین راه بیندازد و پس از اطمینان از موفقیت در آن، جنگ روانی را بدان اضافه کرد و با نیرنگ و دروغ و پول پاشی و خرید خواص، عبیدالله را روانه کوفه کرد و آن مرد شیاد و سفاک به خوبی توانست میوه جنگ شناختی و جنگ روانی را با پراکنده کردن مردم کوفه از اطراف مسلم و بسیج آنان برعلیه امام حسین(ع) بچیند.

در واقع نبرد عاشورا، نبرد دو مکتب معرفتی و دو مکتب عشق است. در یک سو حسین با معرفت و عشقی سراسر و خالص از توحید و بندگی و نجات مردم و آزادگی و عزت آنان و در سوی دیگر یزید با معرفت و عشقی سراسر به فرهنگ جاهلیت و بت پرستی کهن آبا و اجدادی خود که بردگی و استثمار مردم را به دنبال دارد. جهل، خودپرستی، ستم، بی‌عدالتی، نابرابری، شهوت و شکم پرستی از عناصر اصلی فلسفه کسانی بود که در سال ۶۱ روبروی امام حسین ایستادند و امام و یارانش را به شهادت رساندند.

همان گونه که ثروت، قدرت، تزویر و فریبکاری فکری و نهادی و ساختاری نظام مدرنیته آمریکایی، جاهلیت مدرن را فرا روی زیست اجتماعی مردم و در متن سبک زندگی مردم قرار داده است و امروز مهم‌ترین و بزرگترین سمبل و نماد حکمرانی معاویه‌ای و یزدی به شمار می‌آید که ۴۵ سال است رو در روی نظام جمهوری اسلامی ایران که میوه‌ای است از میوه‌های فرهنگ عاشورایی ایستاده است. اما شواهد زیادی وجود دارد که دنیا در حال بیدار شدن و گرایش به سمت عدالت، حکمت، عقل، دانش، معرفت، انسانیت و عشق به توحید در حال دگرگون شدن است.

بازی‌های کودکانه سیاسی برخی داخلی‌ها، رفتارهای زشت و موهن برخی خانم‌های ایرانی در کشف حجاب و نمایش بدن، اختلاس اختلاس گران و روحیه و سبک زندگی غربی شده برخی‌ها در تضاد آشکار با قیام عاشورا است. سکوت دانشمندان، بی‌تفاوتی اهل علم، نا‌همراهی برخی از اصحاب رسانه با مردم و با انقلاب و نظام و با رهبری و مانند آن در این زمان اگر همراهی با سپاه یزید نباشد، قطعا همراهی با سپاه امام حسین نیست و نمی‌توان محافظه کاری کرد و وسط راه رفت.

انتهای پیام
captcha