کفر پنهان‌، نفاق آشکار و خیانت خواص؛ زمینه‌ساز عاشورا
کد خبر: 4158561
تاریخ انتشار : ۰۶ مرداد ۱۴۰۲ - ۰۹:۱۷
بازخوانی جامعه شناختی نهضت کربلا /۱۰

کفر پنهان‌، نفاق آشکار و خیانت خواص؛ زمینه‌ساز عاشورا

کفر پنهان‌، نفاق آشکار و خیانت خواص، سه ضلعی بودند که زمینه‌ساز شهادت امام حسین(ع) شده و واقعه عاشورایی را رقم زدند که خود تبدیل به مکتب، فرهنگ و راه و رسمی فرازمان و فرامکان شد.

ابوالقاسم فاتحی‌، عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی، همزمان با دهه اول ماه محرم به بازخوانی جامعه‌شناختی نهضت کربلا و نقش امام حسین(ع) در احیای اسلام نوپا پرداخته و در اختیار ایکنا قرار داده است که به صورت روزانه برای مخاطبان منتشر می‌شود. در ادامه بخش دهم و پایانی از این سلسله‌ یادداشت‌ها از نظر می‌گذرد.

زمانی که از بازخوانی جامعه‌شناختی نهضت کربلا سخن می‌گوییم، در واقع‌ می‌خواهیم نوعی خوانش جامعه‌شناختی از عناصر و مؤلفه‌های مهم اجتماعی، فرهنگی، سياسی و اقتصادی زمانه قیام امام حسین‌(ع) ارائه کنیم. یعنی منظور ساختارهای اجتماعی، فرهنگ اجتماعی، آداب و رسوم اجتماعی، سنت‌‎های اجتماعی، روابط و تعاملات اجتماعی، گروه‌های ذی‌نفوذ اجتماعی و نهادهای رسمی و غیر رسمی اجتماعی دوره و عصری است که قیام امام حسین‌(ع) در آن بافت اجتماعی رقم خورد.

مهمترین اتفاقات آن دوره، ابتدا ظهور اسلام بود. پس از آن رحلت پیامبر(ص) و به دنبال آن رجعت و بازگشت امامت به خلافت، دوران سکوت و خانه‌نشینی امیرالمؤمنین علی(ع) و دوره حکمرانی پنج ساله آن حضرت و در نهایت شهادت آن امام، دوره جنگ‌ سرد امام حسن(ع) با معاویه و نهایت دوره جنگ گرم امام حسین(ع) پس از مرگ معاویه و به سلطنت و به قدرت رسیدن یزید.

عاشورا به مثابه مکتب و فرهنگ احیاگر سنت نبوی 

عاشورا مکتب و فرهنگ و راه و رسمی فرازمان و فرامکان است. عاشورا الگویی است فراروی طالبان آزادگی و جهادگران عرصه‌ای که در طول تاریخ تشیع گفتند: «رَبُّنَا ٱللَّهُ ثُمَّ ٱسۡتَقَٰمُواْ تَتَنَزَّلُ عَلَيۡهِمُ ٱلۡمَلَـٰٓئِكَةُ أَلَّا تَخَافُواْ وَلَا تَحۡزَنُواْ وَأَبۡشِرُواْ بِٱلۡجَنَّةِ ٱلَّتِي كُنتُمۡ تُوعَدُونَ» مکتب و فرهنگ عاشورا فرازمان و فرامکان است زیرا وسوسه‌های قدرتمند شیطان درونی انسان و خوی جاه‌طلبی قدرت‌های سلطه‌گر بیرونی نیز فرازمان و فرامکان است و این از سنت‌های الهی است. 

تاریخ تفکر و تمدن جوامع از دور و نزدیک نشان می‌دهد که همیشه جامعه‌ و تاریخ تحت تأثیر دو نیروی تعیین کننده و اساسی قرار داشته است. مانند عقل و هوس، علم و جهل، عدالت و بی‌عدالتی، حق و باطل، دنیاگرایی و آخرت‌گرایی، فقر و غنا، ظالم و مظلوم‌ و... . پس دو عنصر عقل و علم و حکمت و عدالت و مانند آن و در صف روبرو جهل و بی‌عدالتی و هوسرانی و دنیاگرایی و مانند آن که هر دو فرازمان و فرامکان هستند.

مکتب حسینی و فرهنگ عاشورایی الگوی کسانی است که علم و عقل و حکمت و عدالت را انتخاب می‌کنند و مکتب سفیانی نیز بی‌عدالتی و ظلم و ستم مدرن و کادو شده در بسته‌های زرورق‌های دموکراسی آمریکایی و شعارهای تحریف شده و مصادره شده «زن، زندگی، آزادی» را تشکیل می‌دهد. کسانی که خانه دل، پستوی اندیشه‌ای و سبک زندگی خود را بدون تعقل و بدون تفکر از روی عصبانیت کور فرهنگی یا سیاسی به دست فضاهای مجازی ناشناخته و به دست‌ شبکه‌های اجتماعی فاسد و فاسقی که بلندگوی مکتب یزید شده‌اند، داده‌اند، همه و همه بدون تردید در صف امام حسین(ع) نیستند، حتی اگر سینه‌زنی کنند و غذای امام‌ حسین(ع) را بخورند.

جاهلیت مدرن؛ نسخه بازخوانی شده جاهلیت عصر پیامبر(ص)

جاهلیت مدرن الگوی کسانی است که جهل و هوسرانی و دنیاگرایی مدرن را می‌کوشند به صورت ایرانی و اسلامی و انقلابی نشان دهند و مردم را از دور و بر مسلم بن‌عقیل به سمت عبیدالله بن‌زیاد بکشانند. جاهلیت زمان‌بردار و محصور در جاهلیت عصر پیامبر(ص) نیست. مدرنیته غربی هنگامی که بر پایه سکولاریسم، امانیسم و ماده‌گرایی بنا شد و به دنبال آن بر مبنای آن کاپیتالیسم نوین تعریف و تئوریزه شد و پس از آن نظام سیاسی آمریکا با اتحاد سرمایه‌داران یهودی و انگلیسی و فرانسوی و دیگر کشورهای اروپایی قرن ۱۵ شکل گرفت، به ما نشان داد که باید منتظر جاهلیت مدرن و سلطه‌گری اتو کشیده و رسمی و نهادی شده نظام سیاسی سرمایه‌داری آمریکایی نیز باشیم . 

تحمیق اجتماعی، استثمار نوین و بردگی شکیل و مدرن از زن، زندگی و آزادی، تنها بخشی از نمونه‌ها و مصادیق جاهلیت مدرن است. اگرچه امام حسین(ع) ازسوی سپاهیان عمرسعد در زمین کربلا (در سال ۶۱) با سازماندهی و فرماندهی کفر پنهان خاندان سفیانی و اموی و مروانی به شهادت رسید، اما جهان در طول تاریخ و به‌ویژه دنیای امروزی گرفتار اتحاد و همگرایی سه ضلع از همان نسل فکری، معرفتی و رفتاری کفر پنهان دستگاه اشرافی سفیانی و اموی است که با ضلع نفاق آشکار شده خواص داخلی دنیازده و استحاله شده قدرت‌طلب و ضلع سوم و شوم و خطرناکتر از دو ضلع دیگر یعنی مقدس‌مآبان دینی، روشنفکرنماهای دینی، اسلام‌شناسان انگلیسی و آمریکایی و خرمقدس‌هایی که بارکش مجانی نظام زر و زور و تزویر شده‌اند، شناخته می‌شود.

یزید که به گمان خود تصور می‌کرد در کربلا مکتب و آئین پیامبر(ص) را به همراه عترت آن حضرت دفن کرده است و فاتحه اسلام محمدی و اسلام علوی و فاطمی و حسنی را با کشتن حسین خوانده است، سرمست از این پیروزی توهمی، پرده از کفر خود برداشت و آشکارا گفت فرزندان هاشم و در رأس آن پیامبر(ص) فقط می‌خواستند با سلطنت ما بازی کنند و آن را از آن خود کنند وگرنه نه خبری آمده بود و نه وحیی نازل شده بود و ما فرزندان ابوسفیان برای بازگرداندن حاکمیت به خاندان خود پیش از این در بدر، اُحد و حُنین با محمد(ص) جنگیدیم و اسلام را به مصلحت پذیرفتیم .

به قول شهید مرتضی مطهری، شمر و یزید و عمر سعد زمان امام حسین(ع) مردند. شمر و یزید زمانه امروز موشه دایان و دیگر سران اسرائیل هستند. بله! امروز تمامی میدان‌های مبارزه و جهادی که جبهه مقاومت اسلامی در عراق، لبنان، سوریه و یمن برای مقابله با زیاد‌ه‌خواهی‌های آمریکا و اسرائیل و کشورهای اروپایی گشوده شده است، سرزمین کربلا است و مجاهدان آن سربازان لشگر امام حسین(ع) هستند و کارشکنی و تضعیف و تبلیغ آگاهانه و آزادنه علیه آنان از طرف هرکسی باشد، بدون شک بازی در زمین عمرسعد و در زمین اسرائیل و آمریکا و پشت کردن به امام‌حسین(ع) است. 

 وقتی شخصیتی بی‌نظیر در طول غیبت کبری مانند امام خمینی(ره) با صراحت اهمیت حفظ جمهوری اسلامی ایران را از حفظ جان امام زمان(عج) که آخرین و تنهاترین ذخیره الهی در روی زمین است، مهمتر می‌داند، آیا دیگر عذر و بهانه‌ای برای مخالفت و تضعیف نظام و رهبری می‌ماند؟ مگر آنکه ما خود را اسلام‌شناس‌تر از امام(ره) و انقلابی‌تر از ایشان بدانیم و یا اینکه‌ امان‌نامه تحصیل و تدریس در دانشگاه‌های آمریکا و اروپا و شهروندی و اقامت دائمی را دریافت کرده باشیم و یا اینکه آنقدر پول و ثروت رانتی جمع‌آوری کرده‌ایم و خورده‌ایم که دیگر حتی آمادگی شنیدن این سخنان و مطالعه این‌گونه مطالب را هم نداریم. 

در اینکه امروز جمعیتی از مردم گرفتار سفره نان خود هستند، جوانان جویای کار و مسکن و اشتعال با مشکل جدی روبرو هستند، هنجارشکنی و قبح‌زدایی از اصول و ارزش‌های فرهنگی و اسلامی شیوع پیدا کرده است و نوعی رهاشدگی اجتماعی و نوعی آنومی اجتماعی دیده می‌شود، شکی نیست اما آیا راه حل مشکلات و رفع آسیب‌ها در تضعیف نظام و رهبری و انقلاب و ارزش‌های آن نهفته است که برخی آگاهانه، چنین می‌کنند یا راه حل آن کمک به دولتی است که شبانه‌روز تلاش می‌کند؟

آیا این عقلی و منطقی است که با شعار برپایی عدالت و مبارزه با فقر، خود نظام و دولتی را که در حال ریشه‌کنی فقر و اقامه عدل است را تضعیف کنیم؟ بی‌شک نتیجه آن اشاعه فقر و بی‌عدالتی درازمدت خواهد بود، زیرا اگر این نظام آسیب‌ ببیند، دیگر برای سالیان سال نه عدالتی، نه آزادی، نه هویتی و نه فرهنگی و نه قدرتی که بخواهیم عدالت را برپا کنیم و فقر را ریشه کن کنیم‌، نخواهیم داشت. پس سعی نکنیم با فریب خود و دیگران و با بازی با مفاهیم و اصطلاحات علمی، خود و جامعه را به انحراف و سقوط بکشانیم. 

انتهای پیام
captcha