راهبردهای سه‌گانه پژوهشی در حوزه تمدن نوین اسلامی
کد خبر: 3949648
تاریخ انتشار : ۰۵ بهمن ۱۳۹۹ - ۲۲:۵۰

راهبردهای سه‌گانه پژوهشی در حوزه تمدن نوین اسلامی

به نظر می‌رسد به جای دامن زدن به بحث‌های پایان‌ناپذیر مفهومی در حوزه تمدن، بهتر است نهادهای علوم انسانی ـ از جمله پژوهشگاه علوم انسانی ـ نسبت خود را با راهبردهای سه‌گانه پژوهشی مشخص کنند.

به گزارش ایکنا؛ سیدمحمدهادی گرامی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی یادداشتی درباره تمدن نوین اسلامی و ضرورت عبور از مجادلات پایان‌ناپذیر و تمرکز بر راهبردهای پژوهشی به رشته تحریر درآورده است که متن آن از نظر می‌گذرد؛

«امروز جلسه اول حلقه پژوهشی تمدن نوین اسلامی با ریاست دکتر احمد پاکتچی و با حضور اساتیدی با سلایق فکری و سیاسی مختلف برگزار شد. نکته‌ای در آنجا درباره ضرورت عبور از مجادلات پایان‌ناپذیر مفهومی در حوزه تمدن و تمرکز بر راهبردهای پژوهشی در این حوزه مطرح کردم.

به نظر می‌رسد در حوزه مطالعات تمدن باید از بحث مفاهیم زودتر عبور کرد و به راهبردها پرداخت. هر نهاد پژوهشی در این زمینه ـ مانند پژوهشگاه علوم انسانی یا حلقه‌های مربوطه ـ باید به شکل عملی راهبردهای پژوهشی خود در این حوزه را انتخاب کنند. تکلیف این راهبردها باید در سه حوزه مشخص شود(گسست یا پیوست تمدنی، تجویز یا توصیف، رویکرد سخت افزاری یا نرم افزاری):

نخستین راهبرد درباره گسست یا پیوست تمدنی است. وقتی از تمدن نوین اسلامی صحبت می‌شود، آیا براساس یک گسست نسبت به سابقه و تجربه تاریخی صحبت می‌شود؟ به نظر می‌رسد در حوزه تمدن نوین اسلامی تا‌ حدی اینطور است. گویا که تجربه تمدن نوین براساس گسست از سابقه تمدنی جهان اسلام تقریر می‌شود(که اگر اینگونه نبود قید نوین هم بی‌معنا بود). در واقع نگاه تمدن نوین اسلامی عمدتاً یک نگاه انتقادی نسبت به گذشته است. جالب است همین نگاه انتقادی را برخی دوستان تمدن‌پژوه دیگر به شکل دیگری دارند؛ یعنی در پی نوعی سیاه‌نمایی نسبت به گذشته هستند. به نظر می‌رسد نقطه فارقه در اینجا همان بحث گسست و پیوست است: گرچه جریان تمدن نوین اسلامی با حریان انحطاط‌گرا در حوزه تمدن در خصوص نگاه انتقادی به گذشته توافق دارند، اما تمایز آنها در خصوص گسست یا پیوست تمدنی نسبت به گذشته است. تمایزی که سبب می‌شود هر کدام تصویر متمایزی از اکنون و آینده جهان اسلام ترسیم کنند.

راهبرد دومی که باید درباره آن گفتگو شود، تجویز یا توصیف است. آیا در مطالعات تمدنی صرفاً به دنبال یک نگاه توصیفی از گذشته، حال و آینده هستیم. مثلاً آن چیزی که به عنوان مهدویت در مباحث تمدنی مطرح می‌شود، صرفاً یک نگاه اسکَتولوژیکال(فرجام‌شناختی) به تشیع را دنبال می‌کند یا در پی آن قرار است تجویزهایی نیز در سطح اجتماعی برای مردم جهت نزدیک شدن به این فرجام صورت گیرد. اگر قرار است در مطالعات تمدنی نوعی از تجویز نیز صورت گیرد، این تجویز به چه شکلی است و تا چه حد مجاز است؟

راهبرد سوم درباره رویکرد نرم‌افزاری یا سخت‌افزاری به مطالعات تمدن است. مقصود از سخت‌افزاری، میزان پیوست انگیزه‌ها، انگیزش‌ها و کنش‌ها در مطالعات تمدن با نگره‌های حکومتی، سیاسی و امنیتی است. به نظر می‌رسد در مرکز مادری همانند پژوهشگاه علوم انسانی، مهمترین مأموریت پژوهشی در این حوزه، ارتقای بحث‌های تمدن‌پژوهی و تمدن نوین اسلامی به سطح نرم‌افزاری و آکادمیک باشد. سطحی که هم از لحاظ جنبه‌های انتقادی ـ تحلیلی بسیار غنی است و هم از لحاظ بازه اثربخشی در جامعه، دراز مدت در نظر گرفته می‌شود. این سطح نرم‌افزاری در مطالعات تمدن در بهترین شکل آن منجر به شکل‌گیری یک گفتمان آکادمیک که قابل عرضه در عرصه‌های بین‌المللی علوم انسانی است، خواهد شد. بسیاری از کنشگران دانشگاهی که در این حوزه کار می‌کنند، به دلیل ماهیت به شدت سخت‌افزاری این مطالعات، برای عرضه ایده‌های خود در سطح بین‌المللی مشکل جدی دارند.

به نظر می‌رسد به جای دامن زدن به بحث‌های پایان‌ناپذیر مفهومی در حوزه تمدن، بهتر است نهادهای علوم انسانی ـ از جمله پژوهشگاه علوم انسانی ـ نسبت خود را با راهبردهای سه‌گانه پیش‌گفته مشخص کنند.»

انتهای پیام
captcha