به گزارش ایکنا، کانال تلگرامی مصطفی دلشاد تهرانی، پژوهشگر قرآن و نهجالبلاغه در مطلبی آورده است: گزارش شده است که پیامبر(ص) در سالهایى که خود را بر قبیلههاى عرب در موسم حج عرضه مىکرد، سخنش این بود: «لاَ أُکْرِهُ أَحَدآ مِنْکُمْ عَلَى شَیْءٍ. مَنْ رَضِیَ مِنْکُمْ بِالَّذِی أَدْعُوهُ إلَیْهِ فَذَاکَ، وَمَنْ کَرِهَ لَمْ أُکْرِهْهُ. إِنَّمَا أُرِیدُ أَنْ تَحْرُزُونِی مِمَّا یُرَادُ بِی مِنَ الْقَتْلِ، حَتَّى أُبَلِّغُ رِسَالاَتِ رَبِّی، وَ حَتَّى یَقْضِی اللهُ لِی وَ لِمَنْ صَحِبَنِی بِمَا شَاءَ.» (تاریخالذهبی، ج ۱، ص ۲۸۲).
من به هیچ روى بر آن نیستم که احدى را بر پذیرش چیزى وادارم. هر که آن چه را من بدان فرا مىخوانم بپسندد، پس جزو پذیرفتگان من خواهد بود؛ و هر که آن را نپسندد، من هیچ تحمیلى بر او ننمایم. آن چه اینک از شما خواهانم بیش از این نیست که امنیت مرا در برابر آنان که قصد کشتنم را دارند فراهم کنید تا پیام پروردگارم را برسانم و خداوند میان من و آنان که مرا دریافتهاند بر قوانین خود داورى کند.
پیامبر نه در دوران سخت مکى و نه در دوران پرتلاطم مدنى، به هیچ روى دعوت و پیام خود را به کسى تحمیل نکرد؛ نه در دوران محکومیت و ناتوانى، و نه در دوران حاکمیت و توانایى.
فتح مکه به سال هشتم پس از هجرت در واقع نقطه پایانبخش به قدرت سیاسى مشرکان به ویژه قریش بود. مکه بدون خونریزى فتح شد و با رحمت آرام گشت. بسیارى از آنان که تا پیش از آن با پیامبر (ص) و مسلمانان جنگیده بودند و دشمنىها نموده بودند اسلام آوردند. مهم آن است که هیچکس بر پذیرش اسلام مجبور نشد. هر کس با انتخاب و اختیار خود پذیراى اسلام شد، پیامبر (ص) با روى گشاده او را، با هر پیشینهاى که داشت، پذیرا شد و هر که را نپذیرفت آزاد گذاشت.
بسیارى تا سال نهم و مدتى پس از آن در شرک به سر بردند و پس از آن بود که تقریباً همه پذیراى اسلام شدند (تاریخ سیاسی اسلام، جعفریان، ج ۱، ص ۵۹۴).
پیامبر(ص) به شدت مسلمانان را پرهیز مىداد از اینکه دین و دیندارى را به اکراه و اجبار بیالایند و آسیبزده نمایند، چنان که در سخنى والا اینگونه رهنمود داده است: «إِنَّ هذَا الدِّینَ مَتیِنٌ، فَأَوْغِلُوا فِیهِ بِرِفْقٍ، وَ لاَ تُکَرِّهُوا عِبَادَةَاللهِ إِلَى عِبَادِاللهِ، فَتَکُونُوا کَالرَّاکِبِ الْمُنْبَتِّ الَّذِی لاَ سَفَرآ قَطَعَ وَلاَ ظَهْرًا أَبْقى.» (الکافی، کلینی، ج ۲، ص ۸۶).
بىگمان این دین استوار و پابرجاست، پس با نرمى و ملایمت بدان وارد شوید و در آن پیش روید، و عبادت خدا را بر بندگان خدا تحمیل نکنید و به اکراه به عبادت نکشیدشان، که در این صورت به سوارکار درماندهاى مىمانید که نه راهى پیموده و نه مرکبى برایش به جا مانده است.
فرزند قرآن و تربیت شده پیامبر اکرم(ص) یعنى على(ع) نیز هرگز هدایت و تربیت را به آفت تباهکننده حقیقت دیانت، یعنى اکراه و اجبار نیالود و برترین درسها را به مردمان آموخت: «وَ لَیْسَ لِی أَنْ أَحْمِلَکُمْ عَلَى مَا تَکْرَهُونَ.»(نهجالبلاغه، کلام ۲۰۸).
مرا نرسد که شما را به چیزى وادارم که ناخوش مىانگارید. در دیدگاه امیرمؤمنان على(ع) مبناى دعوت به دین و دیندارى نمودن، انگیختن آدمى و همراه نمودن و فعّال کردن وى است تا خود بخواهد و خویشتن را به درستى و از روى اعتدال و میانهروى به حرکت در مسیر کمال وادارد، چنان که فرموده است: «أَفْضَلُ الاَْعْمَالِ مَا أَکْرَهَتْ نَفْسَکَ عَلَیْهِ.» (همان، حکمت ۲۴۹).
برترین کارها آن است که در عینِ عدم تمایل نفس، خویشتن را بر آن وادارى. امام على(ع) زور و فشار بیرونى در دین و دیندارى را بىاعتبار مىدانست و هر جا چنین مىدید به مخالفت برمىخاست و آن را نفى مىکرد. پیشواى آزادگان شنید که عمّاربنیاسر در تلاش براى هدایت مُغِیرَةبن شُعْبَه است، پس به او فرمود: «دَعْهُ یَا عَمَّارُ! فَإِنَّهُ لَمْ یَأْخُذْ مِنَ الدِّینِ إِلاَّ مَا قَارَبَهُ مِنَ الدُّنْیَا، وَ عَلَى عَمْدٍ لَبَسَ عَلَى نَفْسِهِ لِیَجْعَلَ الشُّبُهَاتِ عَاذِرًا لِسَقَطَاتِهِ.» (همان، حکمت ۴۰۵).
عمّار! او را واگذار، چه او چیزى از دین برنگرفته جز آن چه آدمى را به دنیا نزدیک کردن تواند، و به عمد خود را به شبههها درافکنده تا آن را عذرخواه خطاهاى خود گرداند.
براساس اندیشه و سیره امام على(ع) که برگرفته از قرآن کریم و اندیشه و سیره پیامبر اکرم(ص) است، اکراه و اجبار در دین و دیندارى بىمعناست و لازم است بهعنوان آسیبى جدى و پرخطر از آن پرهیز شود.
انتهای پیام