گرامیداشت هفته معلم، بهانهای برای ارج نهادن به یک مقام و جایگاه مهم است. مرور سخنان بزرگان دین جایگاه و منزلت معلم را بیش از پیش روشن و برجسته میکند. به طوری که پیامبر اکرم(ص) در کلامی به حضرت علی(ع) فرمودند: یا علی اگر یک فرد به وسیله تو و (به مدد الهی) طریق هدایت را باز یابد و به حق رهنمون شود، پرارزشتر و بهتر از آن است که مالک شتران سرخ موی فراوان باشی.» معلمان مایه حرکت و برکت جامعه هستند و حضرت علی(ع) فرموده است: «اهل علم، تا دنیا هست، زندهاند. پیکرهایشان از میان مىرود، اما یادشان در دلها هست.»
امام خمینی(ره)، بنیانگذار کبیر انقلاب نیز در این زمینه خطاب به معلمان فرموده است: «شغل معلمی شریفترین و پرمسئولیتترین شغلها و شغل انسانسازی و انبیاست. اشخاصی که میتوانند ملتها را نجات دهند و کشور را آباد و دنیا و آخرت ملت را تأمین کنند، فرهنگیها هستند، زیرا اگر انسانهای متعهد، امین و معتقد به خدا تربیت شوند، مملکت نجات پیدا خواهد کرد.»
کار معلم، صرف درس دادن نیست، معلم مانند والدین باید دلسوز دانشآموز باشد و او را تربیت کند، تفکر و تعقل آنها را پرورش و مسیر درست زندگی را به او تعلیم دهد، تا در پیچ و خم زندگی بتواند مسیر صحیح را تشخیص دهد. معلم در کلاس درس به دانشآموز فکر کردن را یاد میدهد تا او مسائل زندگی را با تفکر تجزیه و تحلیل کند و راه صحیح را برگزیند.
رهبر معظم انقلاب در دیدار اخیرشان با شمار زیادی از معلمان و فرهنگیان سراسر کشور، معلمان را پرورشدهندگان جواهر قیمتی «نسل نوجوان و جوان» و معماران آینده کشور خواندند و با تبیین بایدها و نبایدهای مهم نظام آموزش و پرورش گفتند: نظام در مقابل توقعات خود از معلمان، باید در قبال مشکلات مختلف آنها، حقیقتاً احساس مسئولیت کند.
حضرت آیتالله خامنهای(مدظلهالعالی) جامعه معلمان را از بهترین و شریفترین قشرهای کشور دانستند و با سپاس از زحمات این مجاهدان بردبار و سختکوش و متعهد در همه شهرها و روستاهای کشور افزودند: ارزش و اهمیت پرورش نسلی آگاه، عالم، اهل فکر و منطق، مومن، با اراده و «برخوردار از اخلاق اسلامی و تعهدات ملی» برای ساختن آینده کشور، با هیچ کار دیگری قابل مقایسه نیست. با وجود قدر و منزلت معلم، در عمل موانع و مشکلاتی در رابطه با اعتبار و جایگاه معلمی وجود دارد و این مسئله هم بیشتر از جنبه مادی متأثر است. در حال حاضر عواید مادی این شغل، بهگونهای است که کمتر کفاف معاش متوسط و عادی را میدهد و برای رسیدن به حد متوسط زندگی، لازم است کار و فعالیت مضاعفی از جانب معلمان انجام شود، کاری که آنها را از هدف تعلیم و تربیت دور میکند.
با آنچه درباره شأن و منزلت علم و معلمی از نظرتان گذشت، به خوبی میتوان دریافت که عظمت جایگاه معلمی و در عین حال، حساسیت این جایگاه تا به کجاست. اما پرسش اصلی این است که آیا اساساً چنین جایگاهی در جامعه به خوبی تبیین شده است؟! تأکید این گزارش بر بررسی حقوق مادی معلمان نیست، بلکه میخواهیم بر حقوق معنوی معلمان و جایگاه و منزلتی که در تعالیم دینی دارند و به نظر میرسد اکنون قدری دچار تزتزل شده است، تأکید کرده و چرایی آن را بررسی کنیم.
معلمی؛ شغل اول یا دوم معلمان
محمدجعفر پاکسرشت، استادتمام بازنشسته دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی دانشگاه شهید چمران در گفتوگو با ایکنا گفت: شأن معلم بسیار بالاست و توسعه و ترقی هر جامعهای در گرو علم، صنعت، اخلاق و آموزش و پرورش آن جامعه است. آموزش و پرورش علاوه بر دوران مدرسه، دانشگاه را هم شامل میشود و هر کسی که در رابطه با تعلیم و تربیت فعالیت میکند، اعم از اینکه پروفسور باشد یا معلم مدرسه ابتدایی، معلم است. نظام اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و ... در یک کشور به زیربنای آموزشی برمیگردد و در این صورت شأن معلم روشن میشود. معلم یک نقش اساسی در همه شئون جامعه دارد. اگر به جامعه خودمان نگاه کنیم و ببینیم که آیا در جامعه ما معلم شأن و منزلت و حرمتی که باید داشته باشد را دارد یا خیر، به نظر میآید، باید با طمأنینه به این پرسش پاسخ دهیم و بگوییم معلم شأن و منزلت لازم را ندارد و نهادهایی که باید به معلم، خواستهها، بینشها باورها و جهانبینی او در مسائل علمی، اخلاقی و مسائل معیشتی و ... احترام بگذارند، به این مسئله توجهی ندارند، در حالی که از نهادها توقع بیشتری وجود دارد که به شئونات مختلف زندگی آنها اعم از معاش توجه کنند.
وی افزود: این مسئله تحت تأثیر عوامل گوناگونی است، یکی از عوامل اقتصادی است و نمیتوان آن را نادیده گرفت. صرف اینکه از منزلت معلم در تعالیم دینی بگوییم و به معاش وی توجهی نداشته باشیم صحیح نیست. تورم جانکاهی زندگی همه اقشار جامعه از جمله معلم را تحت تأثیر قرار داده است و شایسته نیست معلمی که بیشتر وقتش را صرف تعلیم و تعلم دانشآموزان میکند، به شغل دوم مانند مسافرکشی روی بیاورد.
عزم راستین برای حل مشکلات
پاکسرشت ادامه داد: معلم در کار خود صاحبنظر است، بنابراین باید در تصمیمگیریها، انتخاب محتوا، روش تدریس، برنامهریزیها و هدفگذاریها به طور نسبی مشارکت داده شود. معلم نباید مجری صرف باشد، در غیر این صورت نمیتوان از ابتکارش هیچ بهرهای برد.
وی در ادامه پیامدهای تزتزل جایگاه منزلتی معلم را مورد اشاره قرار داد و بیان کرد: یکی از پیامدها این است که افرادی که صاحب اندیشه، خلاقیت و سواد عالی هستند، درصدد کار در جاهای دیگر برآیند. در حالی که در بازار تخصصها، آموزش و پرورش باید قدرت رقابت و جاذبه داشته باشد؛ بخشی از این جاذبه، اقتصادی است. البته منظور رفاه کامل نیست، اما باید در حد متعارف و نسبی باشد. همچنین جاذبه منزلتی نیز حائز اهمیت است؛ معلم باید بدون دغدغه اقتصادی و اجتماعی با آرامش فکری آموزش دقیق و خلاقانهای به دانشآموزان ارائه دهد؛ از این رو تزتزل شأن معلم، باعث میشود جامعه و فرهنگ هم متضرر شوند.
این استاد تمام دانشگاه تأکید کرد: باید اندیشه صادقانه و رهگشا برای حل مشکلات وجود داشته باشد. راهحلها هم باید بنیادین و اساسی باشد، نه اینکه برای مشکلات مسکن تجویز کرد. همچنین اراده و عزم راستینی برای حل مشکلات وجود داشته باشد.
احترام درونسازمانی یا منزلت اجتماعی
غلامرضا صدیقاروعی، استادیار جامعهشناسی دانشگاه فردوسی مشهد در گفتوگو با ایکنا با ارزیابی جایگاه و منزلت معلمان در جامعه گفت: به طور کلی جامعه مزایایی بین افراد تقسیم میکند و افراد نیز وظایفی را انجام میدهند و آنچه به عنوان مزایا توزیع میشود، بخشی از آن اختیارات، قدرت و اقتدار بوده و بخشی از آن پول و بخشی نیز احترام، تأیید اجتماعی و منزلت و بخشی دیگر اطلاعات، روابط و مناسبات اجتماعی و ... است، اینکه برخی میتوانند با برخی ارتباط داشته باشند و برخی نیز از آن محروم هستند. مثلاً یک نماینده به راحتی میتواند با رئیس جمهور صحبت کند، اما فرد عادی نمیتواند و همه اینها یعنی اقتدار، دارایی، تأیید، منزلت، احترام، اطلاعات و روابط جامعه ایران مزایای اجتماعی است.
وی افزود: در جامعه ایران، مکانیزم توزیع احترام از مدتها قبل از بین رفته است، زیرا هر یک از این توزیعها، ساختار و شکلهای نهادی خاصی دارند. همانطور که براساس یک فرمول در اقتصاد، پول را بین افراد تقسیم میکنند، بنابراین هر یک از مزایای اجتماعی نیز مدلی را در توزیع دارد. در گذشته، کسی که کار ویژهای انجام میداد، به او احترام میگذاشتند و این مکانیزم از بین رفته است، اما احترام باقی مانده و آدمها همچنان احترام میگذارند و احترام میخواهند، ولی فرمولش که چگونه، برای چه کسی، چه زمانی و چقدر احترام بگذاریم، از بین رفته است. آدمها سرگردانند که این احترام را چگونه انجام دهند.
صدیقاورعی ادامه داد: چون مکانیزمهای پول و قدرت همچنان وجود دارند، آدمهایی که نمیدانستند چگونه احترام بگذارند، به هر کسی که قدرت یا ثروت دادند، مقداری هم احترام به او دادند و احترام را پشت قباله قدرت و ثروت کردند و حال اینکه احترام در یک جامعه منظم سالم، به صورت مستقل توزیع میشود تا نارساییهای توزیع قدرت و درآمد را جبران کند و یا آدمهایی مثل سعدی، حافظ، مولانا و ... که در فرهنگ ما مؤثر بودند، با اینکه ۷۰۰، ۸۰۰ سال گذشته است، همچنان با یادآوری، خواندن کتاب، نامگذاری خیابانها و تجلیل سالانه به آنها احترام میگذاریم و معنی ندارد که به آنها پول یا قدرت بدهیم. بنابراین توزیع احترام برای این است که کاستیهای توزیعهای دیگر را جبران کند. وقتی این مسئله را به توزیع قدرت و ثروت بچسبانید، از کار خواهد افتاد.
شغلی که قرار بود محترمتر باشد
وی تصریح کرد: اگر کسی پول زیادی داشته باشد، ولو هیچ خدمتی نکرده باشد، مقدار زیادی به او احترام میگذارند و این مانند ربا میشود، یعنی علاوه بر پولش مقداری هم اضافهتر میدهید. اگر از معلمان بپرسید خواهید دید که تصورشان این نبوده که اگر معلمان شدند، شغل پردرآمدی خواهند داشت، اما تصورشان این بود که شغل محترمی خواهند داشت. این بدان معناست که باید احترام را مستقل از پول و قدرت تقسیم کنیم. اما جامعه ایران در این زمینه دچار مشکل شده است، وقتی معلمان میبیننند، به اندازه پولشان به آنها احترام گذاشته میشود؛ از این رو احساس ناکامی میکنند و چون در همین جامعه بیمار هستند، متوجه نمیشوند که خلأشان کمبود احترام است و تأکید دارند که حقوق ما را زیاد کنید تا محترم شویم. مستقل از این بحث، ممکن است حقوقشان کفاف زندگیشان را ندهد، ولی بنا بوده، شغل آنها محترمتر از شغلهای دیگر باشد و متأسفانه این سیستم خراب شده است و راهش این است که همه به خودآگاهی اجتماعی برسند. در روایات معتبر دینی نیز هست که اگر کسی به دلیل ثروت ثروتمند به او احترام بگذارد، یک سوم ایمانش را از دست داده است.
این جامعهشناس درباره رتبهبندی معلمان و تأثیر آن در ارتقای جایگاه و منزلت معلمان گفت: شاید رتبهبندی معلمان به معنی احترام و ارتقای منزلت آنها باشد، اما این مسئله هم در فیش حقوقی آنها متبلور میشود و از لحاظ اجتماعی تأثیری نخواهد داشت. اگر جوری بود که فقط رتبه معلمان بود و یک معلم، استاد برتر آموزش شناخته میشد، تأثیر بیشتری داشت و احترام مضاعفی مییافتند. از طرفی هم اگر چنین گفتمانی فقط در آموزش و پرورش باشد، نیز چندان تأثیرگذار نیست، چون یک گفتمان درونتشکیلاتی خواهد بود، احترام باید از سوی جامعه به معلمان انجام شود.
صدیقاورعی بیان کرد: در کشورمان آمار بیکاری بالاست و جوانان بسیاری در انتظار کار هستند و استقبال از شغل معلمی در دانشگاه فرهنگیان بسیار زیاد است، البته این مسئله حاکی از جایگاه و منزلت بالای شغل معلمی نیست، بلکه دستیابی به یک شغل پایه در برابر بیشغلی است؛ از این رو کسانی که میخواهند شغل داشته باشند با کسانی که علاقهمند به معلمی هستند، چندان قابل تشخیص نیست. یکی از عوامل این مسئله این است که همه به مدرسه میروند، در حالی که علم، چیزی نیست که همگانی باشد و همگان نمیتوانند علاقه علمی داشته باشند. کسی که دوست ندارد، درس بخواند با معلمی مواجه میشود که مجری درس خواندن است، از این رو به جای احترام، بیاحترامی هم میکند. اگر ورود به مدرسه اختیاری بود و اجازه داده میشد، افراد در 6 هزار شغل موجود پراکنده شوند، کسانی که علم نداشتند به باسوادها و عالمان احترام میگذاشتند که متأسفانه اکنون این طور نیست. در دانشگاه هم وضعیت به همین صورت است، یعنی انگار رسم است که جوانان به دانشگاه بروند، در حالی که انگیزهای برای دانستن و یادگیری ندارند.
صدیقاورعی درباره پیامدهای این مسائل گفت: پیامدهای آن را به طور واضح در جامعه میبینیم، یکسری از آدمها ارزشی برای علم قائل نیستند، از این رو مطالبه آموزش برتر را ندارند و وقتی آموزش دهنده، میبیند، کالایش خریدار ندارد، پیگیر آن نمیشود، مطالعه بیشتر نمیکند و دنبال ارتقای آموزش نمیرود.
معلم تعلیمدهنده و تولیدکننده انسان است، اما شأن و منزلت معلمان در طول دورههای مختلف دچار تزلزل شده و نیازمند بهبود است و این مسئله ناشی از جامعه بیمار است که احترام و ثروت را لازمه همدیگر میداند. در حالی که بررسی سخنان بزرگان دین، فراتر از این است و این امر را مذموم دانسته است و علم و معلم مستقل از هر مسئلهای، دارای ارزش و احترام است.
گزارش از سمیه قربانی
انتهای پیام