معلمی تنها پیشهای است که بیشتر افراد جامعه به صورت مقطعی یا دائمی آن را تجربه کردهاند؛ چه در کسوت پدر و مادری که به فرزند خود آموزش میدهند و چه مواقعی که نیاز است دانش یا اندوختهای را به فرد دیگری بیاموزند. در همین مواقع معترف میشویم که معلمی چقدر دشوار است و حقوق اندک معلمان گواراتر از شیر مادرشان باد.
نقطه اوج این دشواری معلمانی هستند که در مدارس استثنایی تدریس میکنند. تدریس به دانشآموزانی که شرایط خاص جسمی یا روانی دارند، کار هر کسی نیست و به قول حافظ «خیالِ زلفِ تو پختن نه کارِ هر خامیست/ که زیرِ سلسله رفتن طریقِ عیاریست» و قابل وصف نیست که این آموزگاران چگونه به جان منتپذیر و حقگزارند.
به مناسبت 12 اردیبهشت، پاسداشت مقام معلم، مجالی دست داد تا به مدرسهای استثنایی قدم بگذاریم و از نزدیک شاهد مرارتهای همراه با لذت معلمان باشیم. واژهها از بیان عشقی که میان معلم و متعلم رد و بدل میشود الکن است و لنز هیچ دوربینی امکان و توان ضبط صحنههایی را ندارد که چشم بینا و گوش شنوای آنهاست.
به قصد گفتوگو با معلمی پیشکسوت، که 35 سال سابقه تدریس در مدارس استثنایی و مدیری که بیش از 20 سال سابقه مدیریت در این مدارس را دارد، وارد مدرسه توانخواهان شدیم. فضای خارجی مدرسه مانند همه مدارس بود، اما حقیقت آن است که «ره به معنی نبرد آنکه به صورت نگرد». درون مدرسه با سایر مدارس تفاوت داشت؛ کلاسها، دانشآموزها، معلمها، نیمکتها، راهرو، اطلاعیههای آموزشی روی دیوار، همه و همه متفاوت بودند.
در یکی از کلاسها نیمباز بود و تلاش کردم از لای در درون کلاس را نگاه کنم؛ صحنهای دیدم که تا به حال کمتر با آن مواجه شده بودم؛ معلم کفشهای دانشآموز را از پایش درمیآورد تا او اذیت نشود و راحت روی نیمکت بنشیند و با مهری مادرانه از دانشآموز میپرسد اینطور راحتتری؟ کلاس بعدی را میبینم که بچهای به صورت دمر بر روی توپ بزرگی دراز کشیده و معلم تمرینات ورزشی را به او آموزش میدهد. تمام مدت از حجم مهربانیها و همدلیها بغض گلویم را میفشرد.
ابتدا به سراغ کبری احمدی، معلم پیشکسوتی رفتیم که سابقه 35 سال همراهی با دانشآموزان استثنایی را دارد.
ایکنا - از تجربه 35 ساله خود در کار با کودکان استثنایی بگویید.
شغل معلمی از لحاظ معنوی ارزش بالایی دارد و شرط ورود به این شغل علاقهمندی و عاشق بودن معلم است. بچهها روحیه حساسی دارند و کار کردن با آنها بسیار دشوار است و کار با کودکان استثنایی نیازمند علاقهمندی ویژهای است. معلم باید بتواند بچهها و خانواده آنها را درک و رابطه خوبی با آنها برقرار کند، زیرا بهتر میتواند آموزش دهد و از آنها حمایت کند. به دلیل علاقهام از ابتدا با دانشآموزان استثنایی کار کردم؛ دنیای این بچهها دنیای پاکی است و از این بابت خیلی احساس رضایت میکنم. شعار نمیدهم و اگر در کنار این بچهها باشید، متوجه میشوید که دنیایشان چقدر پاک است.
قبل از آموزش باید با بچهها همدلی داشت تا بچهها با معلم انس بگیرند و احساس آرامش کنند؛ کار با این بچهها عشق و علاقه زیادی میخواهد تا بتوان به آنها آموزش داد و در کنارشان بود. خانوادههای آنها خیلی آسیب دیده هستند و واقعاً نیاز به حمایت، همراهی و همدلی دارند. این بچهها از جامعه ترد شدند و خانوادهها یا میترسند یا خجالت میکشند که آنها در اجتماع حاضر شوند زیرا در بیرون از خانه نگاه سنگین دیگران را حس میکنند. مدرسه برای این بچهها پناهگاهی است تا از تنهایی خود خارج شوند و احساس لذت کنند.
ایکنا - چرا خواستید معلم بچههای استثنایی باشید؟
من رشته روانشناسی و کار کردن با بچههای استثنایی را خیلی دوست داشتم؛ چون فکر میکردم که آنها دنیای خاصی دارند. کار کردن با بچههای عادی به دلیل شرایط جسمی و ذهنی آنها دشوار نیست، چراکه بسیاری از کارها را خودشان انجام میدهند، اما برای آموزش به بچههای استثنایی باید نکته به نکته و قدم به قدم با آنها همراهی کرد. به همین دلیل کار کردن با آنها را خیلی دوست داشتم و از ابتدای ورود به آموزش و پرورش رشته استثنایی را انتخاب کردم. بچههای استثنایی دنیای خاصی دارند و واقعاً مثل فرشتههای آسمانی هستند.
ایکنا - از انتخابتان پشیمان نیستید؟
من از مسیری که طی کردم رضایت دارم و پشیمان نیستم و امکان اینکه به مدارس عادی بروم وجود داشت، اما این بچهها را دوست داشتم و با آنها بودن را انتخاب کردم.
ایکنا - از دشواریهای معلمی در مدرسه استثنایی بگویید.
جامعه و افراد بالادستی اداره آموزش و پرورش شناخت صحیحی از بچههای استثنایی ندارند و از آنها حمایت لازم نمیشود، مانند وسایلی که نیاز دارند، مشاور و مددکار. خانوادههای این بچهها مشکلات فراوانی دارند و پذیرش بچهها برای خانوادهها بسیار دشوار است. آنها نیاز به مشاوره دارند تا با آنها صحبت شود، اما به دلیل عدم شناخت سیستم آموزش و پرورش از این بچهها، آنها در اولویت نیستند و مثل سایر افراد با آنها برخورد میشود، در حالی که هر کدام از آنها مسائل خاص خود را دارند.
در مدارس عادی 30 نفر در یک کلاس حضور دارند که عموماً شبیه به هم هستند، اما در مدارس استثنایی اینگونه نیست؛ کلاسها کمجمعیت است، اما هرکدام سختی خاص خود را دارند و معلم باید جداگانه به آنها آموزش دهد. با این حال حمایت لازمی که جامعه و اداره آموزش و پرورش به آن نیاز دارند وجود ندارد. باید از معلمان استثنایی حمایت شود تا در کلاس آرامش داشته باشند. امیدوارم با دید بهتری به مدارس استثنایی توجه شود.
هریک از بچههای استثنایی در امر آموزش مسائل خاص خود را دارند و به وسایل ویژهای نیاز دارند. گاهی اوقات هنگامی که این بچهها در ابتدا سنجش میشوند، سنجشهای ابتدایی صحیح انجام نمیشود و در جایی که باید قرار بگیرند نیستند؛ باید در سنجشی که در بدو ورود انجام میشود بسیار دقت شود.
معلمان مدارس استثنایی هم معلم و هم پرستار هستند. معلم باید کارهای شخصی مربوط به دانشآموز را انجام دهد و از نظر آموزشی و سلامتی مراقب بچهها باشد. معلم بودن یعنی عشق و علاقه و معلم مدرسه استثنایی بودن هم نوع دیگری از این عشق و علاقه است. باید بچهها را درک کرد، زیرا شرایط آنها سخت است. به یاد دارم وقتی از بخش کمتوان به بخش جسمی آمدم تا سه ماه روحیه خوبی نداشتم.
برای این نوع مدارس نیروی متخصص وجود ندارد و باید نیروهایی را تربیت کرد که از نظر مشاورهای، تربیتی، آموزشی و پرورشی و سایر جهات خوب باشند. یک معلم استثنایی اگر در مدرسه عادی حضور پیدا کند خیلی راحت میتواند با بچهها کنار بیاید و تدریس کند، اما برای یک معلم مدارس عادی بسیار سخت است که بخواهد در مدرسه استثنایی تدریس کند. واقعاً کار کردن با این بچهها عشق میخواهد و باید بچهها را دوست داشت و در کنار آنها بودن را از جان و دل خواست.
ایکنا- شاگردها شما را چطور صدا میکنند؟
معمولاً به فامیلی صدا میکنند اما بعضی از آنها خیلی احساسی هستند؛ مثلاً شاگردهایی دارم که مرا «مامان»، بعضیها خانم معلم میگویند. بعضیها «احمدی»، بدون پسوند و پیشوند صدا میکنند. یک شاگرد کلاس یازدهمی در رشته تصویرگری دارم که وقتی من را میبیند خیلی عادی و راحت صدا میکند «احمدی چطوری؟» این موضوع بیشتر به بچهها بستگی دارد؛ بعضی از بچهها چون کوچکتر هستند و شناختی از معلم ندارند مرا «مادر» صدا میکنند.
بچههای استثنایی از نظر عاطفی خیلی سریع وابسته میشوند و معلم باید خیلی مراقب باشد، مراعات کند و اندازه نگه دارد. جدا کردن بچهها بعد از وابستگی خیلی سخت است و باید به میزان محبت و زمانی که در کنارشان هستیم توجه کرد، اما در کل آن حریمی که در مدرسه عادی بین شاگرد معلم وجود دارد به آن شکل رسمی وجود ندارد و رابطهها نزدیکتر و صمیمیتر است.
ایکنا ـ با توجه به سختیهای ویژه معلمی در مدارس استثنایی، وقتی حال روحی خوبی ندارید، چگونه سرکلاس حاضر میشوید و با بچهها کار میکنید؟
عادت دارم هر چقدر که ناراحت باشم، ناراحتیهایم را داخل مدرسه نیاورم و همیشه پرانرژی باشم و با روی خوش با بچهها برخورد کنم و سربهسر بچهها بگذارم و شوخی کنم. سعی میکنم بچهها را به اسم صدا و نیز به ظاهر و پوشش آنان توجه کنم.
ایکنا- مطالبه شما از سیستم آموزشی کشور چیست؟
کار معلم و شأن و منزلت او ارزش معنوی دارد و باید هم از لحاظ معنوی و مادی معلمان را حمایت کرد، چراکه اگر معلم آرامش داشته باشد، میتواند بهتر آموزش دهد، ولی معلمی که از نظر مادی مشغله داشته باشد، آرامش لازم را در کلاس ندارد و نمیتواند مطالب را به نحو احسن آموزش دهد. معلمی چیزی جز عشق و علاقه نیست و امیدوارم همکاران ما هرجا که هستند موفق باشند. معلمان باید برای کاری که انجام میدهند ارزش قائل باشند و سعی کنند به دور از تنشهایی که وجود دارد و مشکلات مادی به کار خود اهمیت دهند. انشاءالله جامعه قدردان زحمات معلمان خواهد بود.
حضرت علی میفرمایند که هرکس به من سخنی بیاموزد مرا بنده خود کرده است؛ امیدوارم فقط در این هفته به معلمان توجه نشود و در کل سال برای آنها و کاری که انجام میدهند ارزش قائل باشیم.
در ادامه بازدید از این مدرسه استثنائی با مهناز تسلیمی، مدیر مدرسه، به گفتوگو نشستیم تا از منظر او با چالشهای آموزش در مدارس استثنایی بیشتر آشنا شویم.
ایکنا ـ مدارس استثنائی دارای چه ویژگیهایی هستند و معلمان این مدارس باید چه شرایطی داشته باشند؟
مدارس استثنایی معمولاً به صورت مجتمع هستند؛ یعنی پایههای مختلف همزمان در یک مدرسه وجود دارد. سختترین گروه دانشآموزان استثنایی بچههای جسمی حرکتی هستند که توانایی اندکی در انجام کوچکترین کارها دارند و به نوعی توانخواه هستند و معلم باید در نشستن، ورود و خروج، نوشتن و... کمک کند. چون تعداد دانشآموزان اندک است به صورت چند پایه در کلاس حضور دارند و معلم مدرسه استثنایی باید چند پایه را همزمان مدیریت و تدریس کند. معلم باید هوش و توانایی لازم را داشته باشد تا نیاز دانشآموز را شناسایی کند و به آنها پاسخ دهد.
اکثر افرادی که در آموزش و پرورش استثنایی کار میکنند افرادی باانگیزه، پرانرژی، خلاق و ماهر هستند، زیرا هر بچه به یک نوع مدیریت آموزشی نیاز دارد. به همین دلیل هیچگاه معلم از ارتباط با بچهها احساس خستگی نمیکند.
ایکنا ـ چرا مدرسه کودکان استثنائی را انتخاب کردید؟
من از اینکه در این مدرسه هستم احساس خوبی دارم و بازخوردهای خوبی میگیرم. زیرا توانستم با مشارکت همکاران و والدین آن تحولی را که میخواستم را در مدرسه ایجاد کنم تا در درجه اول دانشآموزان با شوق و شادی در مدرسه حضور یابند و انگیزهای برای همکارانم ایجاد شود و پاداشی برای سختیهای آنها باشد. تلاش کردم تا مشارکتهایی را که میشد از خانوادهها، محله و ادارات کسب کنم به دست بیاورم. در مجموع به حس مسئولیتپذیری بالایی نیاز است و از بدو ورود بچهها به مدرسه تا خارج شدن آخرین نفرشان این مسئولیت سنگین وجود دارد.
ایکنا ـ معلمان و دانشآموزان مدارس استثنائی به چه حمایتهایی نیاز دارند؟
معلولیتها فقط از بدو تولد نیست؛ بسیاری از افراد به دلیل حوادث، بیماری و... در مراحلِ بعدی زندگی دچار معلولیت میشوند؛ بنابراین وجود این نوع مدارس در جامعه بسیار مهم است و خواهش میکنم که همگان در کمک به این نوع مدارس احساس مسئولیت کنند. بعضی از والدین احساس میکنند که درس خواندن برای این بچهها فایدهای ندارد، اما در این سن آموزش و یادگیری و اجتماعی شدن برای آنها لازم است و بچهها باید در مدرسه حضور داشته باشند.
امیدوارم مسئولان، والدین و جامعه در خصوص ایاب و ذهاب این قشر از دانشآموزان کمک کنند تا وسایل راحتتری داشته باشند. همچنین ضمن تبریک به همه همکاران عزیزم در اقصی نقاط کشور، برای همه معلمان آرزوی سلامتی و عاقبت بخیری دارم و خداقوت میگویم و میگویم که هیچوقت احساس خستگی نکنند و اگر گذر آنها به مدرسه استثنایی افتاد و موظفی خود را طی میکنند، بدانند که خداوند توفیق و آزمایش بزرگی را برای آنها مقرر کرده است و امیدوارم که همه از آن سربلند خارج شوند.
گفتوگوها که تمام شد و چشمم سیراب از دیدن این همه زیبایی، مسیر درب خروجی را در پیش میگیرم؛ فکرم اما درگیر منشأ این حجم از مهربانیست؛ همان که همه این سختیها در برابرش سر خم کرده بود و معنا نمییافت. به بیان دیگر «زیستنِ» چنین «عاشقانه» نه کاریست خُرد و به درستی که جز عشق هیچ دلیلی نمیتوان یافت.
گزارش از سجاد محمدیان
انتهای پیام