حسین کرمی، نویسنده کتاب «دانههای انار» که به تازگی از سوی انتشارات سوره مهر به چاپ رسیده است، در گفتوگو با خبرنگار ایکنا؛ درباره این اثر عنوان کرد: این کتاب از جمله آثاری است که به صورت خودنوشت نوشته شده است و به خاطرات شخصی من از هنگامی که به جبهه رفتم و به اسارت درآمدم تا هنگامی که قرار شد اسرا آزاد شوند و به کشورشان برگردند و روزهای پس از آزادی اختصاص دارد.
وی با بیان این مطلب افزود: بخش اعظمی از این کتاب به اسارت اختصاص دارد و ابتدای آن درباره جبهه و اسارت و انتهای آن به آزادی از اسارت مربوط میشود. این کتاب در 12 فصل تدوین شده است. بخش کوچکی از فصل اول و دوم کتاب درباره جبهه است، 9 فصل درباره اسارت است و فصل پایانی به آزادی از اسارت اختصاص پیدا کرده است.
کرمی در بخش دیگری از سخنانش ادامه داد: 16 ساله بودم که به جبهه رفتم و یک سال و نیم از حضورم در مناطق عملیاتی میگذشت و در چهار عملیات شرکت کردم. عملیاتهای رمضان، بیتالمقدس و والفجر مقدماتی از این دست به شمار میروند. در اوایل 18 سالگی بود که در عملیات والفجر مقدماتی همزمان با 18 بهمن سال 61 اسیر شدم.
این نویسنده به یکی از شهدای شاخص شهر لرستان اشاره کرد و گفت: شهدای شاخصی چون محمدابراهیم همت به صورت همزمان با من در جبهه حضور داشتند. من از استان لرستان به جبهه اعزام شده بودم و افراد شاخصی از این استان در جبهه بودند که از آن جمله میتوان به شهید محمد شهسواری اشاره کرد.
وی درباره این شهید افزود: شهسواری از نیروهای تیپ ثارالله کرمان با فرماندهی سردار قاسم سلیمانی بود که در هنگام اسارت در حالی که دستانش بسته بود، پیش روی دوربینهای فرانسوی شعار مرگ بر صدام سر میداد. همین موضوع سبب شد که وی را مورد شکنجه و شوک الکتریکی قرار دهند.
کرمی با اشاره به داستان این شهید که در کتابش روایت شده است، ادامه داد: وی در دوران اسارت باید یک قرص میخورد و اگر این قرص را استفاده نمیکرد دچار تشنج میشد. این قرص که به سیستم اعصاب مربوط میشد، گاهی در اردوگاه به وی داده میشد.
وی به داستان اعزام برخی از اسرای شاخص همراه با جاسوسان به کربلا اشاره کرد و توضیح داد: در سال 64 این کار صورت میگرفت و اعزام این افراد به همراه جاسوسان رژیم بعث به منظور بدبین کردن دیگر افراد اردوگاه نسبت به این اعضا بود. در همین رابطه یکی از زائرانی که به اردوگاه برگشت، مقداری تربت مرقد مطهر سیدالشهدا(ع) را با خود همراه آورده بود که من مقدار کمی از آن داشتم. به شهسواری توضیح دادم که طبق روایات اگر کسی از این تربت بخورد، هر مرضی شفا داده میشود.
کرمی با بیان این مطلب گفت: فردای آن روز که شهسواری از این تربت خورد، حالش دگرگون بود و مشخص شد که خوابی دیده و شفا گرفته است. همان روز بود که قرص را به دور انداخت و به مدت دو سال و سه ماه در اسارت قرص را مصرف نکرد و مشکلی هم برایش پیدا نشد. شهید محمد شهسواری در سال 75 و طی ماموریت به زاهدان در حادثهای به شهادت رسید که این داستان هم در کتاب نقل شده است.
این نویسنده با اشاره به خاطرات خودنوشتش، درباره اردوگاهها اظهار کرد: تعداد اردوگاهها سه تا بود که در منطقه تکریت، موصل و رمادی قرار داشتند که هر سه به دست نیروهای داعش افتادند. 7، 8 اردوگاه در رمادی قرار داشت که یکی از آنها الانبار بود که اسرا آن را به اشتباه عنبر میخواندند و همین اسم هم بر روی آن ماند.
وی که در سال 1369 و همزمان با شهریورماه همراه با دیگر اسرا به ایران بازگشت، گفت: سه کتاب درباره موضوعات مختلف نوشتهام و این کتاب با عنوان «دانههای انار» در انتشارات سوره مهر به چاپ رسیده است.
کرمی درباره این موضوع که چرا عنوان کتاب را «دانههای انار» نام گذاشته است، عنوان کرد: نیروهای بعثی به اسرا چندان میوه نمیدادند. اگر هم میوهای بود، مثل انگور، دانهای بین اسرا پخش میشد. هندوانه را قاشقی تقسیم میکردند و انار را در سال 63 به اسرا دادند. در این سال هفتهای یک بار به اسرا میوه میدادند. 10، 12 انار به هر آسایشگاه داده میشد که همه آنها را خرد میکردیم و بین افراد به مقدار اندک تقسیم میشد.
وی توضیح داد: من شنیده بودم که انار میوهای بهشتی است که اگر کسی آن را در صبح جمعه بخورد، تا 40 روز گناه نمیکند. من به مسئول آسایشگاه گفتم که سهم انار من را نگه دارد و ندهد تا یک دانه انار کامل شود. شش بار از سهمیه انار من گذشت و یک انار کوچک به من رسید که آن را در زیر پتو خوردم. دانههای انار عنوان یکی از داستانهای این کتاب است که در اردوگاه رمادی روی داد و همان را به عنوان نام کتاب انتخاب کردم.
انتهای پیام