به گزارش ایکنا از خوزستان، موضوع متن زیر هشت ویژگی رسول خدا(ص) به بیان امیرالمؤمنین(ع) است که عبدالحسین طالعی، پژوهشگر خوزستانی و عضو هیئت علمی گروه علم اطلاعات و دانششناسی دانشگاه قم بهمناسبت سالروز میلاد حضرت رسول اکرم(ص) آن را در اختیار ایکنا خوزستان قرار داده است:
سیمای مقدس و آسمانی رسول خدا(ص) را امروز پس از گذشت بیش از چهارده سده، از کجا باید به دست آورد؟ بهترین راه برای این کار، بهرهگیری از بیانات بهترین یار و نزدیکترین فرد به پیامبر(ص) است؛ کسی که از بدو کودکی در دامان رسول بود و پس از رشد، در کنار او و یار وفادارش بود.
پیمبر را کِه جز حیدر شناسد؟ که هر کس خویش را بهتر شناسد
امام امیرالمؤمنین(ع) در خطبههایی که در نهجالبلاغه روایت شده، چنان زیبا و آسمانی چهره مقدس پیامبر رحمت(ص) را وصف میکند که بارها باید خواند و در آن نیک اندیشید. در فرصت کوتاهی که پیش رو داریم، تنها هشت ویژگی از انبوه توصیفهای حضرتش را میآوریم؛ بدان امید که نام ما در زمره امت پیامبر رحمت ثبت شود.
1. برانگیزاننده خردها
«یثیروا لهم دفائن العقول»(خطبه 1)
در زمانهای گذشته که مسئله میراث فرهنگی مطرح نبود، اگر کسی زمین یا خانهای میخرید و درون آن گنجی بود، آن گنج به صاحب زمین یا خانه تعلق داشت. حال، اگر خبری از آن نمیداشت، و کسی به او تذکر میداد که در فلان نقطه خانهات گنجی داری و میتوانی به عنوان سرمایه به کار گیری، چه اندازه خوشنود میشد و چه اندازه خود را مدیون فرد تذکر دهنده میدانست؟ آن گنج زیر خاکی را «دفینه» مینامند که دفائن، جمع آن است.
از سوی دیگر، فرد تذکر دهنده با تذکر خود سبب میشد که صاحب خانه بدون اکراه و اجبار دیگران به سرمایهای گرانسنگ دست یابد. پیامبران – و در رأس آنها رسول خاتم(ص) – در تعامل با انسانها چنین کردند. به انسان تذکر دادند که هر کسی دفینهای در وجودش دارد؛ عقلی که خداوند حکیم به عنوان سرمایهای بزرگ در وجودش به امانت سپرده است. اینک انسان میتواند پس از این تذکر پیامبر(ص)، به اختیار خود، از این سرمایه استفاده کند یا نکند.
وقتی پیامبر(ص) چنین امکانی در اختیار دارند که انسانها را به این گنج درونی شان آگاه کند، چرا آنها را با اکراه و اجبار به پذیرش دین بکشاند. این حدیث ضمنا راه را به مبلّغان و دعوت کنندگان به دین نشان میدهد که مردم را به تعقل فرا خوانند و از اکراه و اجبارهای غیر عقلانی خودداری کنند.
2.پزشک سیار
«طبیب دوّار بطبّه» (خطبه 108)
انسانها از دیرباز با بیماری مواجه بوده و به پزشک نیاز داشتهاند. این نیاز همواره برقرار است، تا زمانی که انسان هست و دنیا برپا است. در این میان اخلاق یک پزشک، نقش اساسی در مداوای بیمار دارد. منشور اخلاق پزشکی که در سراسر دنیا جریان دارد، بدین منظور تدوین شده است.
اما فراتر از بیماری تن، بیماریِ روان است. وقتی «درون» بیمار شود، جامعه به بیماریِ درون گرفتار میشود. اینک کدامین طبیب است که دلسوزانه به بیمار بیندیشد و به جای اینکه منتظر بیمار بماند، خود به عیادت و مداوای آنها برود؟ رسول خدا(ص) چنین بود و هر که در مسیر او به دعوت و تبلیغ میاندیشد باید چنین باشد.
3.گنجینهای برای هدایت پذیران
«إمام من اتّقی و بصیرة من اهتدی» (خطبه 93)
اختیار، گوهر گرانبهایی است که خدای حکیم به آدمیان داده و رشد معنوی آنان را در این بستر آسان ساخته است. یعنی از سویی انسان را بدون اجبار به راه نجات فرا خوانده و از سوی دیگر، او را در میان این همه کوره راهها رها نکرده و مسیر صحیح را به او نشان داده است. این همان حقیقتی است که با عبارت مشهور «لا جبر و لا تفویض، بل امر بین الأمرین» از آن تعبیر میشود. این حقایق همه در واژه «اهتدی» خلاصه شده، یعنی «هدایت پذیرد» (نه ترجمه رایج «هدایت شود». تفاوت میان این دو معادل بر اهل نظر پوشیده نیست). همین گونه در مورد کلمه «اتّقی» یعنی «به تقوا گردن نهد».
هر کس بخواهد در این مسیر نورانی «پذیرش تقوا و هدایت» بیفتد و این راه را برگزیند، پیشوای او در این راه، رسول خدا(ص) خواهد بود؛ بزرگ مردی آسمانی که در کمال دلسوزی خطاهای انسانها را میبیند و میپوشاند تا آنها را به کمال برساند.
4.امین خدا در زمین
«فهو أمینک المأمون» (خطبه 105)
آفریدگار بزرگ، از سنخ آفریدگان نیست، ولی آنها را آفریده و راه نموده است. این رهنمونی به سبب بزرگ مردانی آسمانی انجام میشود که پای در آسمان دارند و سیمای ظاهری بشری؛ همانند ستارگان که جای در آسمان دارند و راه را به بشر مینمایند. در رأس این بزرگ مردان رسول خاتم(ص) جای دارد.
در این ره انبیا چون سارواناند دلیل و رهنمای کارواناند
وز ایشان سید ما گشته سالار همو اول، همو آخر در این کار
اینک باید بنگریم که خدای ربّ العالمین کدامین بنده مقرّب خود را به عنوان «امین خود در زمین» بر میگزیند. چنین بندهای از چنان جایگاهی برخوردار است که سپردههای الهی یعنی گرانسنگ ترین سپردهها را به امانت به دست او بدهد تا بر اساس حکمت الهی به مردمان برساند. رسول خدا(ص) چنین مقامی دارند؛ با این همه سفیر خدایی است که «یا رفیق یا شفیق» صفت اوست. همین گونه ساده و خودمانی با آنکه در اوج عظمت است!
مبلغان دینی باید این حکمت را از پیامبرشان بیاموزند که هر چه شأنشان بالاتر باشد، تواضع و افتادگی شان در برابر مردمان بیشتر باشد.
5.والا مرتبه، از جنین تا جنان
«خیر البریّة طفلاً و أنجبها کهلاً» (خطبه 104)
بزرگ مردی که امین خدا در زمین باشد، باید باری بر دوش کشد که هیچ یک از زمینیان بلکه هیچ یک از آفریدگان را چنان لیاقت و ارج معنوی نباشد. بدین روی، از اوان کودکی، بلکه از نخستین لحظه خلقت، در اوج است؛ گویی اقیانوسی است که عمود بر زمین بایستد و آسمانی که بر روی زمین راه برود.
درباره کرامتهای اخلاقی و معنوی پیامبر رحمت(ص)، از کودکی تا بزرگ سالی بسیار گفته و نوشته اند و البته این همه «حرفی است از هزاران کاندر عبارت آمد». واقع این است که کلام امام صادق(ع) در اینجا جامع آن همه گزارش است. آن گرامی از زبان پیامبر(ص) فرمود: «ما گروه پیامبران مأموریم که به اندازه خرد مردمان با آنها سخن گوییم». آنگاه امام صادق(ص) افزود: «پیامبر هیچگاه به اندازه خرد خود با مردم سخن نگفت» (کافی ج 1 ص 10 حدیث 15). یعنی که هیچ بندهای تحمل چنان اوج مقام و جایگاه را نداشت.
راویان و نویسندگانی که کوشیدند رُستن گل را در مزبله بجویند، سر از شرم به گریبان بگیرند؛ آنجا که میگوییم: «أشهد أنّک کنت نوراً فی الأصلاب الشامخة و الأرحام المطهّرة ...»
6.رویگران شد از این دنیا به دل ...
«فأعرض عن الدنیا بقلبه» (خطبه 108)
دنیا، گذرگاهی است که دلها را میبرد، به سوی خود میکشاند؛ آنگاه هر فریب خوردهای را، تنها پس از زمانی کوتاه، بسیار کوتاه در حدّ گفتن یک آه و نه بیش، رها میکند، بلکه با لگدی زشت به دور میافکند و باز هم دامی دیگر برای فردی دیگر و ...
بهترین دانش آموخته مکتب پیامبر(ص)، حضرت حیدر، این چنین کوتاه و ژرف، دنیا را به وصف مینشیند: «تغرّ و تضرّ و تمرّ»؛ میفریبد و زیان میزند و میگذرد(نهج البلاغه، حکمت 415).
پیامبری که خود دل نبستن به دنیا را به همگان میآموزند، همان گرامی است که ما را از سخن گفتن بدون عمل باز میدارند. آن گرامی خود در رأس جماعتی نورانی است که دل به این سرای گذرا نبستهاند. بلکه با تمام وجود، از آن روی گرداندهاند، تا تمام دل را به خدایشان بدهند.
پیامبر ما، به حکم الهی مأمور است از کسانی که از یاد خدا روی گردانند، روی گرداند. در قرآن میخوانیم: «فأعرض عمّن تولّی عن ذکرنا و لم یُرِد إلّا الحیاة الدنیا» (نجم، 29). این امر الهی هشداری است به هر آن کس که ادعا دارد از امّت پیامبر(ص) است. گوش شنوا و دل بیداری هست؟
7.تداوم راه هدایت
«خَلَّفَ فِيكُمْ مَا خَلَّفَتِ الْأَنْبِيَاءُ فِي أُمَمِهَا إِذْ لَمْ يَتْرُكُوهُمْ هَمَلًا بِغَيْرِ طَرِيقٍ وَاضِحٍ» (خطبه 1)
رسول مهر و رحمت، آخرین پیامبر خدای حکیم، بر آیین پیامبران پیشین، ادامه راه را برای امّت خود هموار کرد و نیکو شناساند تا راه را از کژراهه بازشناسند و فریب دشمنان دوست نما را نخورند و حجت خدای حکیم بر همگان تمام شود و ...
این آیین تمام پیامبران بوده است. حال، آیا خرد میپذیرد که در این آیین – که واپسین آیین الهی است و آخرین رسول خدا هم است – امّت به حال خود رها شوند، بی رایتِ هدایت و بی راهنمای راهگشا؟ بدین روی، امامت، روی دیگر سکه خاتمیت است که بدون قبول امامت، معنا و دلیل محکم برای خاتمیت نمیتوان تصور کرد.
سرنوشت امّت پس از رسول(ص) و رویدادهای صدر اسلام، گواهی روشن بر این مدّعا است. آیا مردمی که در معرض بیرقهای ضلالت قرار میگیرند، بیرقهایی که با صد رنگ و هزار نیرنگ پیش میآیند، نباید رایت هدایت را بشناسند تا هر که به اختیار خود در پی آن باشد، آن را ببیند و بگزیند؟
امیر کلام، چه زیبا بیان میدارد: پیامبر؛ بيرق حق را در ميان ما گذاشت، كسى كه از اين بيرق پيشى گرفت از دين خارج شد، و هر كه از آن عقب ماند هلاك گشت، و هر كه ملتزم آن شد به حق پيوست(خطبه 99).
8.فرجامینیکو
« يَعْطِفُ الْهَوَى عَلَى الْهُدَى إِذَا عَطَفُوا الْهُدَى عَلَى الْهَوَى وَ يَعْطِفُ الرَّأْيَ عَلَى الْقُرْآنِ إِذَا عَطَفُوا الْقُرْآنَ عَلَى الرَّأْيِ» (خطبه 138).
حسن ختام سلسله نور و هدایت نبوی، زمانی است درخشان که تحقق آموزههای خدایی نبوی بر پیشانیِ آن نقش بسته است.
سخن در این است که آیا آن همه آموزه که پیامبر(ص)، جان بر سر آنها نهاد و امامان خاندان نور برای نگاهبانی آن از هست و نیستِ خود گذشتند، باید به همین سرنوشت برسد که امروز در سطح جهان میبینیم، یعنی بی توجّهی به این آموزهها؟ میبینیم که حتی مدعیان پیروی از این پیامبر(ص) در سطح جهان – به جز معدودی افراد پراکنده – با این آموزهها بیگانه اند؛ چه رسد به اینکه آن را به جان پذیرند و به یاری آن بشتابند. وقتی افراد «دین باور» اندک باشند، چه انتظاری است که جامعهای «دین یاور» داشته باشیم؟
بدتر از آن، توجیه غلط این خطاها و جنایتها به نام دین است؛ به گونهای که «پیامبر رحمت»(ص) را در سیمای «پیام آور زحمت» به مردم دنیا بشناسانند؛ آنچه در گروهکهای تکفیری دیدیم و چه ناباورانه نادیدنیها را شاهد بودیم.
این در حالی است که خدایمان وعده قطعی داده که دین این پیامبر(ص) را بر تمام ادیان دیگر غلبه دهد، در فضای علمی و هدایتی و برهانی و حاکمیتی و ...
این وعده الهی فرا میرسد؛ آن روزی که به گفته امیر کلام، آن امام موعود، هوای نفس مردمان را به مسیر هدایت باز آرد و رأیها را به مسیر قرآن فراز آرد؛ راه را بر کژراهه ببندد و هدایت پیامبرانه را در سطح عالی به انسانها عرضه کند.
باید فردای ظهور را مسلّم دانیم و قصه آن را در گوش همگان بخوانیم ...
انتهای پیام