به گزارش ایکنا، حجتالاسلام والمسلمین سیدعلی طالقانی، عضو هیئت علمی دانشگاه باقرالعلوم و تحلیلگر تاریخ امامیه، 11 تیرماه، در وبینار علمی «برشهای معرفتشناختی در کلام متقدم امامیه» با اشاره به بیانی معرفتشناسانه از هشام بن حکم که در کافی شریف، کتاب التوحید در ذیل باب فی ابطال الرؤیه نقل شده است، گفت: کلینی در این باب مطلبی را از علی بن ابراهیم از پدرش و از بعض اصحاب از هشام بن حکم نقل کرده است و چنانچه برخی محققان گفتهاند به نظر نمیرسد حدیثی از ائمه(ع) باشد و دیدگاه شخصی هشام است. بنده هم این تصور را قبول دارم و از جهات سبکشناسانه هم شواهدی دارد که از دیدگاه شخص هشام و محصول اندیشهورزیهای او هست.
وی اضافه کرد: طبق نقل کلینی در این فقره قابل توجه که فی نفسه چندان مفصل نیست و چه بسا بتوان گفت از نظر محتوا چگالی قابل توجهی دارد و از نظر ساختاری و محتوایی هم هشام دو کار اصلی کرده است؛ ابتدا اینکه تصویر تا حدی اجمالی از معرفتشناسی انسانی و عمومی داده است و در بخش دوم و در نتیجه هم دیدگاهی را در حوزه معرفتشناسی دینی ارائه کرده یعنی معرفتشناسی دینی را بر معرفتشناسی عمومی استوار کرده است.
طالقانی تصریح کرد: شروع از معرفت شناسی عمومی و نتیجه گیری در معرفت شناسی دینی آن هم در باب رؤیت حضرت حق مسئله جالب و مهم است؛ نکته اصلی این است که به بیان فلسفی معاصر، رؤیت خداوند ممکن نیست؛ اجمال مطلب هشام این است که الاشیاء کلها لا تدرک الا بامرین بالحواس و القلب ...؛ البته «کلها» در برخی نسخ نیست و بود و نبود آن اهمیت زیادی دارد با اینکه یک کلمه است ولی نقش مهمی در نتیجه دارد، در معرفتشناسی عمومی هشام مدعا این است که هیچ چیزی درک و شناخته نمیشود مگر اینکه یا با حواس قابل دریافت باشد و یا با قلب درک شود.
استاد دانشگاه باقرالعلوم(ع) تصریح کرد: در این بیان حواس در برابر قلب در عرض همدیگر است؛ یعنی ادراکات ما یا با قلب و یا با حواس هستند؛ یعنی نه میتواند با هر دو و یا با امر ثالثی باشد. ادراکات ما چنین نیست که هم از طریق حواس و هم از طریق قلب بگذرد. هشام در ادامه گفته است: ادراك حواس بر سه قسم است؛ ادراك به وسيله دخول، ادراك بهوسيله لمسكردن و ادراك بدون دخول و لمس کردن. از دید وی، ادراك بهوسيله دخول در صداها و بوئيدنیها و چشيدنیها است كه صوت داخل گوش شود و هواى متعفن داخل بينى و چشيدنى داخل زبان و اما ادراك با لمس در شناختن اشكال هندسى مانند مربع و مثلث وجود دارد چنان كه در تاريكى دست روى جسم مثلث و مربع گذاريم و نيز در شناختن نرمى و زبرى و گرمى و سردى است.
استاد حوزه و دانشگاه بیان کرد: از دید هشام در ادامه این فقره؛ اما ادراك بىدخول با چشم است زيرا كه چشم چيزها را درك میكند بدون لمس و دخول نه در جانب خود و نه در جانب آنها. مثلاً انسان كه قلم را میبيند نه قلم به چشم او در آيد و نه چشم به طرف قلم رود و اين كار كند و ادراك به چشم راه و وسيله مخصوصى دارد، راهش هوا و وسيلهاش روشنى است كه چون راه بين چشم و هدف متصل شد و وسيله برجا بود، چشم آنچه را در ملاقاتش باشد مانند رنگها و پيكرها درك كند و اگر چشم را به چيزى وادارند كه راهى برايش نباشد بازگشت كند و پشت سرش را نشان دهد، مانند كسى كه در آينه بنگرد چشمش در آينه نفوذ نكند و چون راه نفوذ در آينه را ندارد بازگشت كند و پشت سرش را نشان دهد، همچنين كسى كه در آب صاف بنگرد بينائيش برگردد و پشت سرش را نشان دهد زيرا راهى براى نفوذ چشمش نيست.
وی افزود: هشام در ادامه میگوید: اما دل، تسلطش به هوا و فضاى جهان است، و او آنچه را در فضاست درك كند و به خاطر گذراند، و اگر دل را به درك آنچه در فضا نيست وادارند برگشت كند و پشت سرش را ببيند بنابر اين، عاقل را سزاوار نيست كه دلش را بر درك آنچه در فضا نيست وادار كند و آن شناختن خدای عز و جل است زيرا كسى كه چنين كند غير آن چه در فضاست درك نكند چنانچه راجع به چشم گفتيم، خدا بزرگتر از اين است كه مانند خلقش باشد.
انتهای پیام