به گزارش ایکنا؛ جلسه دوم از درسگفتارهای کارگاه آنلاین مطالعات شیعی که به همت مؤسسه «حکمت و معنویت شرق» برگزار شد، با سخنرانی حجت الاسلام والمسلمین «رسول نقوی نیا»، ادامه یافت. وی دانشجوی دکتری رشته فلسفه اسلامی دانشگاه جورجتاون آمریکا و دارای تحصیلات حوزوی در حوزه علمیه قم است.
نقوینیا در سخنرانی خود به مقایسه دو مکتب فقهی اخباری و اصولی در تشیع و ذکر تفاوتهای رویکرد آنها در رجوع به منابع فقه اسلامی پرداخت که در ادامه گزیدهای از سخنرانی وی را میخوانید:
منابع اصلی فقه اسلامی عبارتند از قرآن، عقل، اجماع، سنت. تعریف سنت بین مذاهب شیعه و اهل سنت متفاوت است. زیرا وقتی صحبت از روایات و احادیث میشود، مکتب شیعه در درجه اول بر احادیث و روایاتی که از اهل بیت(ع) نقل شده است، تمرکز میکند. از سوی دیگر، مذهب اهل سنت عمدتاً روایات پیامبر(ص) و صحابه(خلفای راشدین) و سپس اجماع و عقل را به عنوان منابع اصلی فقه خود میشناسد.
من فکر میکنم در اینجا مشکلی وجود دارد؛ این که این طبقهبندی یعنی قرآن، اجماع، عقل و سنت بیش از حد سادهانگارانه است زیرا تفاوتهای عمدهای در درون مکاتب فقهی شیعه در مورد حجیت و اعتبار این چهار منبع، بسته به پیروی از مکتب اخباری یا اصولی وجود دارد. بنابراین منصفانه نیست که بگوییم سنت فقهی شیعه به این چهار منبع وابسته است. به همین دلیل است که فکر میکنم مطالعه منابع اصلی فقه اسلامی بر اساس تفاوتهایی که بین اخباریون و اصولیون وجود دارد، دقیقتر خواهد بود. از این رو فقط باید به مطالعه تفاوتها بپردازیم و در حین مطالعه تفاوتها متوجه خواهید شد که آیا از نظر آنها قرآن، احادیث، اجماع و عقل، همیشه حجت و مرجع هستند یا خیر؟
قبل از بررسی رویکرد اخباریون به منابع اساسی شریعت اسلامی، ما باید این طبقهبندی مهم را در نظریه فقهی شیعه شرح دهیم. بنابراین اجازه دهید در مورد این طبقهبندی صحبت کنیم.
اخباریون معمولاً به عنوان متنگرا شناخته میشوند و اصولیون را عقلگرا مینامند. اینها دو مکتب اصلی در سنت فقهی شیعه هستند. اصولیون «محمد امین استرآبادی» را که بر اساس برخی منابع، در سال 1036 هجری قمری درگذشت، بنیانگذار مکتب اخباری میدانند در حالی که اخباریون میگویند او بنیانگذار نبود بلکه فقط مروج آن بود، زیرا به عقیده آنها مکتب اخباریگری قبل از او وجود داشته است.
آنها میگویند مکتب اخباری، شیوه امامان و سلف ما بوده بنابراین استرآبادی بنیانگذار آن نیست. این بدان معناست که تفاوتهای بین اخباریون و اصولیون بر اساس اصول کلامی نیست. آنها دارای اصول کلامی بسیار مشابهی هستند و عمدتاً در روششناسی فقهی با یکدیگر تفاوت دارند.
بسیاری از دانشمندان میگویند آنها دو مکتب تفکر شیعه امامیه هستند. اما تقسیمبندی مکتب شیعه به اصولی و اخباری چندان دقیق نیست بلکه تقسیمبندی گفتمان فقهی شیعه به این دو گروه، دقیقتر است.
تفاوتهای اصلی بین این دو گروه در منابع اصلی فقه اسلامی و نقش استدلال عقلی به عنوان منبع اصلی است. اخباریون صرفاً قرآن و احادیث را منبع اصلی فقه اسلامی میدانند. برخی اخباریان مانند خود استرآبادی این منابع را بیشتر محدود میکند. او میگوید تنها احادیث است که میتواند به عنوان منبع اصلی فقه اسلامی در نظر گرفته شود. چرا؟ زیرا از نظر او فهم آیات مبهم قرآن (متشابهات) تنها از طرف مخاطبان اصلی قرآن که معصومین هستند، میسر است. بنابراین تنها معصومین قادر به درک قرآن هستند. اما دیگران نمیتوانند آیات قرآن را به تنهایی و بدون اتکا به احادیث درک کنند.
بنابراین از نظر او نه اجماع نه عقل و نه قرآن نمیتوانند منبع فقه اسلامی باشند بلکه این تنها حدیث است که میتواند منبع اصلی قوانین شرعی باشد.
استرآبادی کتابی در تأیید مکتب اخباری دارد به نام «فوائد المدنیه» که کتاب بسیار جالبی است و در آن آرای اصولیان را رد میکند. این کتاب مهمترین منبع برای مطالعه اخباریگری است. در این اثر او علوم را به دو دسته تقسیم میکند: علوم تجربی که موضوع علوم معقول است و دیگری علوم نظری که موضوع آن مانند الهیات، فقه و منطق غیرقابل تجربه و حس است.
او چندین اصل فلسفی را ذکر کرده و آنها را با ذکر سایر احتمالات برای اثبات خطاهای علمای شیعه به دلیل پیروی از روش منطقی، رد میکند. او نتیجه میگیرد که چگونه پیروی از روش عقلی باعث اشتباهات و مغالطههای بزرگ در بین متکلمان و فیلسوفان در علوم نظری شده است.
به گفته وی هیچ دلیلی در منطق وجود ندارد که بتوان از آن در برابر خطاها محافظت کرد، بنابراین همانطور که میبینید او با هر چیزی که منطقی به نظر میرسد مخالف بود. رد روش عقلی و اقامت وی در مکه و مدینه، برخی از محققان را به این نتیجه رساند که وی با آثار فیلسوفان اروپایی معاصر خود مانند فرانسیس بیکن و دیگر مدافعان غربی معرفت شناسی تجربی که معتقد بودند دانش تنها میتواند طریق تجربه حسی به دست آید آشنا بوده است.
هنوز معلوم نیست که علت پیدایش رویکرد اخباری در جهان شیعه چیست. آیا بازتاب این فلسفه اروپایی است؟ آیا واکنشی به استفاده افراطی از عقل در بین اصولیان بود؟ یا واکنشی بود به فیلسوف ـ عارفان عصر صفوی که اثبات عقلی را با عرفان ادغام کردند؟
در مقابل، اصولیون از «اثبات فکری مستقل» یا اجتهاد استفاده میکنند. بنابراین باید ببینیم اختلاف بین دو رویکرد چیست و اگر از عقل در استنباط احکام فقهی استفاده کنیم یا از آن استفاده نکنیم چه پیامدهایی خواهد داشت.
اولین اختلاف عمده این است که اجتهاد (استدلال مستقل) به عنوان ابزاری معتبر برای قضاوت اسلامی در میان اخباریون پذیرفته نیست. استرآبادی معتقد است اجتهاد، حرام است. این امر، بدعت در شرع است و هیچکس به جز پیامبران و امامان اجازه ندارند نظر خود را در مورد مسائل فقهی بیان کنند. آنها همچنین معتقدند که تقلید، فقط از 14 معصوم مجاز است.
مدومین اختلاف بین دو مکتب اخباریگری و اصولی در مورد جایگاه عقل است. از نظر اخباریگری، عقل ضعیف است و برای استنباط احکام دینی ناقص است و نمیتوان بر آن استناد کرد. دلیل کاستی و محدودیت استدلال عقلانی در دستورات دینی این است که قوانین دینی بهگونهای است که برهان عقلانی دسترسی به فلسفه آنها ندارد.
سومین اختلاف در مورد چهار کتاب اصلی حدیثی موسوم به «کتب اربعه» است. اخباریان تمام احادیث تدوین شده در کتابهای حدیثی یعنی کتاب الکافی، من لا یحضره الفقیه، تهذیبالاحکام و استبصار را معتبر و موثق میدانند. اما اصوليان میگويند برخی از آن احادیث درست و برخی ديگر بیاعتبار است.
اختلاف چهارم که بسیار جالب است، مجاز بودن احتیاط است. سؤال این است که در مواردی که فاقد احکام روشن در متون دینی هستیم چه باید بکنیم؟ اخباریون استدلال میکنند که تحقق جایگاه ما به عنوان بندگان خدا مستلزم اطمینان از استدلال است. این بدان معناست که شما نه تنها باید از دستورات واضح الهی پیروی کنید، بلکه برای اطمینان از انجام هرگونه وظیفه شرعی احتمالی، باید احتیاطا کار اضافی انجام دهید. اگر میخواهید بنده خوبی باشید باید در امور شرعی احتیاط کنید. اصوليون میگويند اگر ما هيچ دليلی برای اثبات حرام بودن امری نيافتيم، آن امر حلال و جايز است. اما اخباریون میگویند در این موارد باید احتیاط کرد.
پس از استرآبادی، علامه «محمدباقر بهبهانی» مشهور به وحید بهبهانی (متوفی 1205 هجری قمری) موفق شد جان تازهای به مکتب اصولگرایی بدهد که به مدت دو قرن تحت سلطه اخباریگری بود. این امر تضاد بین اخباریگری و اصولگرایی را در جهان شیعه، به ویژه در شهر کربلا به وجود آورد.
نکته جالب در اختلاف این دو مکتب به رهبری بهبهانی و شیخ یوسف بحرانی، مدارا و بردباری بحرانی رئیس مکتب اخباریگری است. بحرانی با ویژگیهای شخصی و انعطاف پذیری علمی و عملی خود، نقش مهمی در تسلط مکتب اصولگرایی بر مکتب اخباریگری داشت. وی اجازه داد شیخ وحید بهبهانی چند روز در محافل درس او شرکت کند و برتری روشهای اجتهادی بر اخباریگری را شرح دهد.
از جمله نوآوریهای بهبهانی در مکتب اصولی این است که او علم اصول را از مسائلی مانند قیاس، استحسان، مسائل مرسله (مطالب وارد شده از اصول اهل سنت به اصول شیعه) پاک کرد و در عوض بسیاری از مسائل را به مکتب اصولی وارد کرد که به طور مستقیم یا غیر مستقیم در درک چنین موضوعاتی دخیل بودند مانند اصول امارات (دلایل علمی و غیر علمی برای کشف) . میتوان نتیجه گرفت که امروزه حوزههای علمیه تحت تأثیر این میراث علم اصول که توسط شیخ انصاری گسترش یافت و نهادینه شد هستند.
در نهایت باید گفت که شیخ انصاری با تلاشهای بینظیر خود توانست فقهای بزرگی را تربیت کند که غالباً در شهرهای بزرگ ایران دارای اعتبار و شهرت علمی شدند و مکتب فکری او را تا به امروز ادامه دادهاند.
انتهای پیام