به گزارش ایکنا از اصفهان، نشست نقد و بررسی کتاب «استانبول؛ خاطرات و شهر» اثر اورحان پاموک و ترجمه شهلا طهماسبی در انتشارات نیلوفر، از سلسلهنشستهای فصل سخن، عصر روز گذشته، 31 خردادماه در کتابفروشی اردیبهشت جهاددانشگاهی اصفهان برگزار شد.
محمدرضا رهبری، نویسنده، کارگردان تئاتر و سرپرست معاونت فرهنگی جهاددانشگاهی واحد اصفهان دلیل انتخاب این کتاب را علاوه بر دغدغه ادبی و شهرت جهانی نویسنده آن، توجه وی به موضوع شهر بیان کرد و گفت: پاموک در آثار خود به شهر و بهطور مشخص در این اثر، شهر زادگاهش پرداخته است و کتاب به این دلیل انتخاب شد که هر دو جنبه را دارد. ما نیز بهطور خاص در شهری زندگی میکنیم که پیشینه تاریخی بلندی دارد و نوشتن از شهر در چند دهه اخیر، مورد توجه بسیاری از نویسندگان و پژوهشگران قرار گرفته است.
وی با بیان اینکه طی چند دهه اخیر در جغرافیای شهری، توجه ویژهای به موضوع شهر و بازنمایی آن از دو منظر تصویری و ادبی صورت گرفته است، افزود: معمولاً درباره شهرها نگاهی اسطورهای، افسانهای و نمادین وجود دارد که شهر را در برابر روستا تعریف میکند، بر این اساس که شهر دارای زشتی و پلیدی و مشکلات اخلاقی و روستا، محل زندگی، زیبایی و رعایت اخلاق است. در مقابل، نگاه دیگر میگوید شهر محل فرهنگ، تضاد آرا و رشد برای انسانهای مختلف است. البته در هر دوی این نگاههای متفاوت و متضاد، نقیض نیز یافت میشود. مثلاً، در همان افسانه تقابل شهر و روستا، ویژگیهای مثبت شهر نیز وجود دارد.
این نویسنده و کارگردان تئاتر ادامه داد: در بازنماییهای مربوط به شهر که با ظهور هنری مثل سینما افزون شد، باز هم این نگاه قدیمی وجود دارد، چنانکه در سینمای ایران، فیلمهای زیادی با نگاه سیاه و سفید به شهر و روستا ساخته شده، ولی این بازنمایی در ادبیات و هنرهای کلامی بسیار متفاوت است که بخشی از آن به ویژگیها و تفاوت میان تصویر و کلام برمیگردد. وقتی تصویری را میبینیم، تخیل ما دیگر فعالیت نمیکند و به اندازه همان تصویری است که میبینیم، ولی وقتی بازنمایی از طریق کلام اتفاق میافتد، این آغاز حرکت ذهن ماست و تخیل تازه شروع به حرکت میکند. کتاب پاموک، نوعی بازنمایی از استانبول در کلام است و به همین دلیل، ذهن ما برای یافتن ویژگیهای این شهر به تکاپو میافتد.
وی با بیان اینکه بخشی از بازنماییها در آثار خلاقه مثل داستانها رخ میدهد، گفت: در دو قرن اخیر، شهرهای زیادی بازنمایی شدهاند و بسیاری از شهرها را از طریق آثار داستانی میشناسیم. شهری مثل اصفهان نیز به شدت به این بازنمایی نیاز دارد و کتاب استانبول میتواند بهانهای برای پرداختن به اصفهان باشد.
رهبری با اشاره به ویژگیهای کتاب، اظهار کرد: استانبول مجموعهای از خاطرات است که نویسنده در خلال آنها، زندگینامه خود را نیز روایت و تلاش میکند به این پرسش پاسخ دهد که شهر چه کارکردی دارد؟ در واقع، یکی از مباحث نظری درباره شهر این است که چیست، کجاست و چه کارکردی دارد. نویسنده تلاش میکند از طریق شهر، خود و خانوادهاش را بشناسد و نشان میدهد که وقتی میخواهیم شناختی از خودمان بهدست آوریم، باید شهرمان را بشناسیم. بعد از پایان مطالعه کتاب، وقتی نگاه دوبارهای به آن انداختم، مجموعه خاطرات را مانند یک منحنی دیدم که در ابتدای آن، نویسنده تلاش میکند خاطراتش را به یاد بیاورد و از این طریق، خودش را بشناسد، ولی این شناخت ناقص میماند. برای شناخت، از کوچکترین واحد یعنی خانه و خانواده شروع میکند و آرام آرام، آن را به کوچه گسترش میدهد و به یک منظر دست پیدا میکند.
وی تصریح کرد: پاموک به جای اینکه سفرهای متعدد برود و تغییر هویت و ملیت بدهد، تلاش میکند یک جا بایستد و از یک منظر خاص به شهر نگاه کند. کاری که او انجام میدهد، فقط یک چیز است و آن اینکه، درست میبیند و نگاه میکند. این کار عجیب او آنچنان بادقت است که حاصل آن، بازشناسی و بازنمایی دقیق شهر میشود. در منحنی مورد اشاره، نویسنده این حس را پیدا میکند که انگار شهر به گونه دیگری است و با اینکه کودکی شادی به او بخشیده، ولی دچار نوعی اندوه است. پاموک وقتی در شهر گردش میکند، متوجه میشود آنهایی که شهر را میسازند، نه معماران، بلکه روزنامهنگاران هستند که شهر جدیدی را در مقایسه با شهر قبلی تبلیغ میکنند.
سرپرست معاونت فرهنگی جهاددانشگاهی واحد اصفهان افزود: پاموک در اینجا، با چهار شخصیت آشنا میشود که همه آنها اتفاقاً نسبت به شهر اندوهی دارند. یکی از این شخصیتها، روزنامهنگاری است که آثار مختلف درباره شهر استانبول را گردآوری کرده و نام آن را دایرةالمعارف گذاشته است. این چهار نفر یک ویژگی دارند و آن اینکه انتهای دوران امپراتوری عثمانی، سقوط آن و برآمدن حکومت جمهوری با ظهور آتاتورک را دیدهاند و در دوره آنها هنوز نشانههایی از شکوه دوران عثمانی به چشم میخورد. در اینجا، پاموک به تعریف حزن رو میآورد و با اینکه میگوید فردی مذهبی نیست، ولی هویت دینی و مذهبیاش را نیز دارد و بررسی میکند که حزن در فرهنگ اسلامی از کجا آمده است و چه تعریفی دارد. سپس متوجه میشود که واژه حزن بعد از وفات حضرت خدیجه(س) کاربرد زیادی پیدا میکند، چون حضرت رسول(ص) بعد از رحلت ایشان، فقدانی را احساس کرد. شهر استانبول نیز شکوهی داشته که آن را از دست داده است، این از دست دادن، باعث حزن میشود و در این حزن، رازی وجود دارد. پاموک در اینجا هنوز شهر را نشناخته، ولی حسی را که در شهر غلبه دارد، شناخته است و آرام آرام، سازندگان شهر را نیز میشناسد. وی روزگاری را روایت میکند که استانبول قدیم کمتر از 500 هزار نفر جمعیت داشت و اکنون، این تعداد به 10 میلیون نفر میرسد، ولی شکوه و عظمت گذشته دیگر وجود ندارد.
وی اضافه کرد: نویسنده در فرایند شناخت شهر، متوجه میشود افراد دیگری نیز شهر را روایت کردهاند که بهطور خاص، غربیها هستند و این درباره اصفهان نیز صدق میکند. بخش زیادی از شناخت و توجه ما درباره اصفهان از منظر سفرنامههای غربیهاست. پاموک در جستجوی راهی برای شناخت شهر و روح حاکم بر آن، به این نتیجه میرسد که با شهر بیگانه شود، از آن فاصله بگیرد و به شهر نگاه کند. تنها راهی هم که برای شناخت عمیق از شهر پیدا میکند، این است که دوستی بیشتری با آن داشته باشد. سیر منحنی در پایان به خانواده پاموک و مادر وی میرسد که ابتدا بسیار کم از او صحبت شده است. نویسنده با مادر خود درباره مسائل شخصی حرف میزند و تازه او را میشناسد. اینکه صحبت درباره مادر را به پایان کتاب موکول کرده، بسیار هوشمندانه است و در جایی میگوید، وقتی حرفهایم با مادر تمام شد، از خانه بیرون میروم و به خیابانهای تسلیبخش شهر پناه میبرم. اینجاست که کارکرد شهر را میفهمد و این کارکرد، همان تسلیبخشی است. در واقع، کتاب میخواهد بگوید شهر زمانی رازش را برملا میکند که تسلیبخش باشد.
رهبری تصریح کرد: منحنی بسیار هوشمندانه شروع میشود، از رؤیای کودکی که همیشه فکر میکند کسی مثل خودش در جای دیگری از شهر زندگی میکند و دنبال این دیگری میگردد. از طرف دیگر، وقتی شهر را از منظر غربیها میبیند، دیگری در اینجا، همان غربیها هستند و چیزی را کشف میکند که ما مردم اصفهان به خوبی آن را درک میکنیم. پاموک در گامهای اولیه میگوید وقتی به شهر نگاه میکنم، آن را کاملاً سیاه و سفید میبینم، چون مه وجود دارد و برف زیادی میبارد که شهر را سفیدپوش میکند و شهر در قسمتهای ویران شده، سیاه است. وقتی پیش میرود، متوجه میشود که شهر را نه از طریق ارتباط صرف و مستقیم با آن، بلکه از طریق نقاشیهای سیاحان اروپایی شناخته است که زیباییها و لطافتهای شهر را دیده و ترسیم کردهاند و چون نقاشی کشیدهاند، ابعاد و حجم را در نظر نگرفته و سیاه و سفید کشیدهاند و پاموک نیز شهر را سیاه و سفید دیده است.
وی بیان کرد: ما هم برای مثال وقتی میخواهیم بدانیم منارهای که در محله شهرستان اصفهان وجود داشته، چه شکلی بوده است، چارهای نداریم جز اینکه ببینیم در سفرنامهها چه تصویری از آن وجود دارد. اتفاقاً فلاندل، شخصی است که هم استانبول و هم اصفهان را دیده و بسیاری از تصاویر مربوط به گذشته اصفهان متعلق به اوست. با مطالعه هر فصل کتاب میتوان مطلبی راجع به اصفهان کشف کرد و پیشنهادهای تازهای در خصوص روایت کردن این شهر به دست داد.
انتهای پیام