اکبر عبدی، نام کوچکی در سینمای ایران نیست. وی بازیگری است که در پرونده کاری خود آثار درخشان کم ندارد؛ فیلمهایی نظیر «هنرپیشه»، «مادر»، «اجارهنشینها»، «آدم برفی» و... تنها نمونهای از کارهای موفق این بازیگر توانای سینمای ایران هستند، اما افسوس برخی مواقع هنرمندانی ما به دلایل خاص در مقطعی از کار حرفهای، تن به بازی در فیلمهایی میدهند که نمیتوان برای ساخت آن هیچ توجیهی پیدا کرد. این مقدمه کوتاه بهانهای برای پرداختن به فیلم «نقره داغ» ساخته محسن آقاخان است.
ضعف فیلمی نظیر «نقره داغ» به اندازه عیان است که شاید نوشتن برای آن الزامی نداشته باشد اما میخواهیم از این دریچه به موضوع نگاه کنیم که سینما شرایط را برای نخبههای خود چگونه رقم زده که بازیگر نظیر اکبر عبدی را به سمت این دست تولیدات متمایل کرده است. در این رابطه نمیتوان نگاهی یکسویه به موضوع داشت. یک بازیگر همانند هر انسانی زندگی خانوادگی خود را دارد. وی باید هزینه زندگی را از طریق کاری که بر عهده دارد تامین کند، بنابراین نمیتوان به انتظار نشست تا هر چند سال یک بار نقش خوبی به وی پیشنهاد شود.
نکته دیگر اینکه، معمولاً دستمزد کارهایی نظیر «نقره داغ» به اندازهای است که بازیگر اگر استطاعت مالی نداشته باشد قادر نیست آن را به راحتی رد کند خلاف بسیاری از کارهای هنری که معمولاً با هزینههای پایین تولید میشود. همچنین معضل دیگری که در سینمای کشورمان وجود دارد انحصار نقشهای اصلی به یک گروه سنی خاص است. در سینما بیشتر بازیگران جوان فرصت هنرنمایی پیدا میکنند، برای همین بازیگران پیشکسوت گاهی اوقات برای گذران زندگی مجبور هستند تن به بازی در کارهایی نظیر «نقره داغ» دهند. البته جوانپسندی در سینما در همه جای جهان وجود دارد اما همان اندازه که بازیگران جوان در هالیوود فرصت کار دارند پیشکسوتانی نظیر دنیرو یا پاچینو هم فرصت بازی را پیدا میکنند.
در فیلم «نقره داغ» بار دیگر اکبر عبدی زنپوش میشود اما این اتفاق را نمیتوان با کاری نظیر «آدم برفی» یکی دانست. در آن فیلم نیز عبدی زنپوش شده بود، اما این اتفاق در خدمت داستان بود و پیامی ارزشمند در لایههای قصه وجود داشت، اما در «نقره داغ» نه تنها داستان وجود ندارد، بلکه همه چیز در خدمت ابتذالی است که تنها گیشه را هدف قرار داده است. در همین رابطه کارگردان از هر ابزاری برای رسیدن به خواستهاش بهره میبرد. برای مثال در بخشی از فیلم تصاویری شرمآور را روانه پرده میکند.
قصه فیلم درباره مردی به نام پرویز با بازی اکبر عبدی است که برای رسیدن به ثروتی عظیم حاضر میشود در نقش یک زن فرورود اما این موضوع اتفاقاتی خاص را پیش میآورد. کارگردانی آقاخان حرفی برای گفتن ندارد و از این کار میتوان به عنوانی نمادی برای فیلمفارسی نام برد، هرچند که «نقره داغ» در قیاس با بسیاری از فیلمفارسیهای دهه 40 و 50 هم کیفیتی ضعیفتر دارد. درباره بازیهای فیلم هم چیزی جز اطواری سطحی را نمیتوان مشاهده کرد. در کل تیم این اثر سینمایی با تمام وجود در خدمت ابتذالی است که در فیلم شاهد آن هستیم.
درباره میزان استقبالی که از فیلم به عمل آمده هم باید بگویم معمولاً چنین کارهایی تنها با هدف سودآوری در گیشه تولید میشود اما ابتذال و کیفیت پایین این فیلم به اندازهای است که حتی طرفداران چنین کارهایی هم حاضر به تماشای این کار نشده و از آن استقبال نکردهاند، البته به هر حال این فیلم شاید بتواند با فروش در سینما و پلتفرمها هزینههای تولید را برآورده کند اما مطمئناً این کار در قیاس با همردههایش یک کار شکستخورده در گیشه به حساب خواهد آمد.
درباره فیلمهایی نظیر «نقره داغ»، «آپاچی»، «تکخال» و... یک نکته به عنوان سوال میتوان مطرح کرد. چگونه میشود مدیران سینما نسبت به بسیاری از صحنههای رقص و سخیف چنین آثاری حساسیت ندارند؟ مدیران سینمایی گاهی زمزمه توقیف فیلمی را سر میدهند اما برای فیلمهایی نظیر «نقره داغ» در سینما طاق نصرت میبندند!
داود کنشلو
انتهای پیام