29 ذیالحجه مصادف با هفتم مردادماه سالروز رحلت ابوذر غفاری يكی از اركان اربعه است كه ملازمت و مكانت ايشان نزد رسول خدا در حدی بود كه پيامبر اکرم(ص) وی را صديق امت در زهد دانستند و حديث مشهور «مَا أَظَلَّتِ اَلْخَضْرَاءُ وَ لاَ أَقَلَّتِ اَلْغَبْرَاءُ ذَا لَهْجَةٍ أَصْدَقَ مِنْ أَبِي ذَرٍّ يَعِيشُ وَحْدَهُ وَ يَمُوتُ وَحْدَهُ وَ يُبْعَثُ وَحْدَهُ وَ يَدْخُلُ اَلْجَنَّةَ وَحْدَهُ» را در حق او فرمودند.
به همین مناسبت بخشی از مقاله «ابوذر و نقش او در گسترش تشیع» که توسط مجتبی گراوند، استادیار گروه تاریخ اسلام دانشگاه لرستان و ظریفه کاظمی، دانشجوی دکتری تاریخ اسلام دانشگاه لرستان گردآوری شده است، تقدیم مخاطبان ایکنا میشود.
ابوذر غفاری یکی از صحابه مشهور حضرت محمد(ص)، در زمان حیات پیامبر و پس از وی در تلاش بود تا اسلام راستین و حقیقی به مردم معرفی شود، ابوذر در زمان ابوبکر و عمر با مشکل خاصی روبرو نشد، اما در زمان عثمان که دورهای پُر از بدعت و متفاوت نسبت به زمان پیامبر و حتی خلفای پیشین بود، سبب شد تا ابوذر تاب نیاورده و زبان به اعتراض گشاید، عثمان که معترضان را به شام تبعید میکرد، ابوذر را نیز به آنجا تبعید نمود، تا ابوذر از منطقه حجاز دور شده و خطری برای او نباشد.
معاویه والی شام نیز تبعیدشدگان مدینه را پیش خود نگه نمیداشت و به شامات یا جبلعامل در جنوب شام میفرستاد، سخنان ابوذر از پیامبر و بیان حقایق اسلام سبب جذب مردم شامات به عقاید او گردید به همین دلیل او را پایهگذار تشیع در آن مکان میدانند.
دین اسلام بر سادگی و برابری میان مسلمانان تأکید دارد، پس از رحلت حضرت محمد(ص)، سیره و روش پیامبر که به تدریج در طول حکومت ابوبکر، عمر و عثمان به فراموشی سپرده شده بود، در زمان عثمان این مسئله شدت بیشتری داشت، در تاریخ صدر اسلام افراد معدودی بودند که درصدد حفظ اسلام راستین بودند، از جمله این افراد ابوذر غفاری از صحابه پیامبر بود.
وی به عنوان یکی از یاران صدیق پیامبر، شاهد مشکلات و مصائب در زمینههای مختلف بود، علیرغم همه سختیهایی که به جان خرید، هرگز از پای ننشست، حضور ابوذر در مدینه و شام و سخنان وی و روایاتی که از زمان پیامبر اکرم(ص) مطرح میکرد و همچنین ایراداتی که به حکومت عثمان در مدینه و سپس والی او معاویه در شام میگرفت، سبب جذب و آگاهی مسلمانان به اسلام و به ویژه به گسترش اسلام شیعه کمک کرد.
ابوذر از جمله اصحابی بود که به صراحت لهجه و شجاعت معروف بوده و حتی گفته شده که با پیامبر اکرم(ص) عهد بسته بود که از سرزنش هیچ سرزنش کنندهای نهراسد، روایت مشهوری به این ویژگی ابوذر اشاره دارد: «آسمان سایه نینداخته و زمین بر خود حمل نکرده گویندهاى راستگوتر و نیکتر از ابوذر»، ابوذر غفاری صراحت لهجه و حقیقتگویی خود را تا آخر عمر داشت و شاید همین ویژگی سبب تبعید و در نهایت مرگ او شده باشد.
نخستین کسى که اسلام آورد، از زنان خدیجه دختر خویلد و از مردان على بن ابى طالب سپس زید بن حارثه و بعد از او ابوذر و به قولى ابوبکر و سپس ابوذر بودند، ابو عبداﷲ الحافظ با اسناد خود از ابوذر روایت مىکند که گفت من چهارمین نفرى بودم که مسلمان شدم پیش از من سه نفر دیگر مسلمان شده بودند، ابوذر درباره اسلام آوردنش چنین میگوید: «من خدمت پیامبر رسیدم و گفتم سلام بر تو باد اى رسول خدا، گواهى میدهم که خدایى جز خداى یکتا نیست و محمد(ص) بنده و فرستاده اوست، در چهره پیامبر(ص) خشنودى و شادى را دیدم».
او بعد از اینکه مسلمان شد به میان قبیله خود رفت و در آنجا ماند تا بعد از هجرت حضرت محمد(ص) به مدینه و جنگهای بدر، احد و خندق به حضور پیامبر رسید، از حضرت محمد(ص) روایت است که فرمود: «ابوذر در امت من به زهد چو عیسى بن مریم است».
واقدی نقل میکند که ابوذر برای برادرزادهاش گفت: «اى برادرزاده من سه سال پیش از آنکه به حضور پیامبر برسم نماز مىگزاردم، پرسیدم براى چه کسى نماز مىگزاردى؟ گفت: براى خدا، گفتم: هنگام نماز به کدام سو روى مىکردى؟ گفت: به هر سوى که خدایم راهنمایى مىفرمود، من از هنگام نماز عشاء تا هنگام سحر نماز مىخواندم و سپس همچون جامه و گلیم به زمین مىافتادم تا آنکه تابش آفتاب مرا بیدار مىکرد».
ابناعثم کوفی از یعقوبى در مورد اینکه حضرت على(ع) در مقابل سؤال عثمان مبنى بر صحت گفتار ابوذر چه جواب مىدهد نقل مىکند که: «على(ع) گفت: آرى [شنیدهام]».
ابوذر از جمله افراد بسیار نزدیک به امام علی(ع) بود، بعد از ماجرای سقیفه او به همراه تعداد معدودی از اصحاب، در کنار حضرت علی(ع) باقی ماند و از یاران نزدیک ایشان به شمار میآمد، همین روش او سبب شد تا در روایات مختلفی ستایش از او به عمل آید.
امام رضا(ع) میفرماید: «... واجب است دوستى امیرالمؤمنین و کسانى که بر طریقه رسول خدا باقی ماندند و تغییر و تبدیل در دین او ندادند؛ مثل سلمان فارسى، ابوذر غفارى، مقداد بن اسود، عمار بن یاسر و ... خداوند از آنها راضی است و رحمت خداوند بر آنها است».
ابوذر در مسجد میگفت: «اى مردم کسى که مرا شناخته، شناخته است و کسى که مرا نشناخته باشد، منم ابوذر غفارى، منم جندب بن جناده ربذى، ان االله اصطفى آدم و نوحا و آلابراهیم [وآل عمران] علىالعالمین، ذریۀ بعضها من بعض و االله سمیع علیم، «همانا خدا برگزیده است آدم و نوح و خاندان ابراهیم [و خاندان عمران] را بر جهانیان، نسلى که از یک دیگر پدید آمدهاند و خدا شنوا و دانا است، محمد برگزیده از نوح است و آل ابراهیم و سلاله اسماعیل، و خاندان».
عثمان خبر یافت که ابوذر از او بدگویى مىکند و سنتهاى پیامبر خدا و روشهاى ابوبکر و عمر را که تغییر داده و دگرگون کرده است، یادآور مىشود، پس او را به شام تبعید کرد و نزد معاویه فرستاد، لیکن ابوذر در مجلس مىنشست و همچنان مىگفت و مردم پیرامون او فراهم مىشدند تا آنکه جمعیت شنوندگانش بسیار شدند و هنگامى که نماز بامداد را میگزارد بر دروازه دمشق مىایستاد و مىگفت: «شترانى که آتش بار دارند رسیدند، خدا لعنت کند امرکنندگان به منکر و رهاکنندگان معروف را، و خدا لعنت کند بازدارندگان از معروف».
مورخین سکونت ابوذر در شام را یک نوع تبعید مىدانند چه آن روزها که عثمان بیتالمال مسلمین را به میل نفس خویش حیف و میل مىکرد و بدعت در کارهاى پیغمبر(ص) مىآورد، ابوذر از جمله کسانى بود که بدون ترس و واهمه قصد جلوگیرى از اعمال خلاف عثمان را داشت، معاویه به عثمان نوشت که تو شام را به وسیله ابوذر برای خود تباه ساختی.
شیعه نام گروهی بود که در زمان پیامبر اسلام(ص) دوست و همراه صمیمی امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب(ع) بودند و به این نام شناخته میشدند؛ مانند سلمان، ابوذر، مقداد بن اسود، عمار یاسر و دیگران، رسول خدا درباره اینان که شیعه و یاران علی(ع) خوانده میشدند، فرمود: «بهشت مشتاق چهار نفر است: سلمان، ابوذر، مقداد و عمار»، از آن پس تاکنون، به هر کس که به برتری علی معتقد باشد، شیعه اطلاق میشود، چهار نفر مذکور از اولین کسانى هستند که به شیعه على(ع) معروف شدهاند.
از میان دانشمندان اهل سنت، محمد کردعلی نیز معتقد است که در میان صحابه رسول الله(ص) شیعیان علی(ع) وجود داشتند و آنان سلمان فارسی، عمار بن یاسر، ابوذر غفاری، حذیفه بن یمان، حزیمه بن ثابت، ابوایوب انصاری، خالدبن سعیدبن عاص و قیس بن سعد بن عبادهاند.
سوریه یا شام از جمله کشورهاى آسیاى غربى که در کنار شرقى بحرالروم واقع شده از جنوب به لبنان و از شرق به عراق و از شمال به ترکیه محدود مىشود، سوریه از سرزمینهاى باستانى آسیاست که هزاران سال قبل از میلاد گروههاى مختلفى از مهاجران سامى به این سرزمین مهاجرت و تا ظهور اسلام دولتهاى مصر، یهود، فینقیه آشور، کلده، ایران، یونان و روم بر آن مسلط شدهاند.
در قرن هفتم میلادى این کشور به تصرف اسلام در آمد، در آن زمان سوریه و شامات مشتمل بر دمشق، حمص، اردن و فلسطین بود، ابوذر به وسیله عثمان بن عفان از مدینه به دمشق فرستاده و از آنجا توسط معاویه به نواحی حومه بلاد شام تبعید شد، معاویه بعد از فوت برادرش یزید به امارت شام رسیده بود.
جبل عامل که جزو سرزمین شام و حوزه نفوذ معاویه بود، به برکت حضور صحابی بزرگواری چون ابوذر، یکی از کانونهای اصلی شیعه گردید، مردم آنجا تشیع اختیار کردند، در دو روستای «صرفند» و «میس» در جبلعامل دو مسجد منسوب به ابوذر قرار دارد؛ حتی در زمان امیرالمؤمنین روستایی به نام «اسعار» شیعه مذهب بودن، سابقه تشیع در دمشق، جبلعامل و شمال لبنان به قرن نخست هجری برمیگردد، شروع تشیع در جبل عامل، به فضل دعوت مجاهد راه خدا ابوذر غفاری بوده است.
وقتی ابوذر به دمشق رسید، معاویه بن ابی سفیان والی شام که مخالفان خود را به منطقه ساحلی شام یا جبلعامل تبعید میکرد، او را مانند دیگر مخالفان به این منطقه فرستاد، ابوذر در این سرزمین به معرفی و بیان دیدگاههایش درباره خلافت و مقام حضرت علی(ع) پرداخت و همین امر باعث شد معاویه او را مجدداً به مدینه بازگرداند.
در حقیقت رسالت محمدی(ص) و اسلام راستین توسط ابوذر غفاری به جنوب لبنان میرود، برای اولین بار مهر علی(ع) از زبان پاک ابوذرغفاری در قلوب مسلمانان این منطقه جایگزین میشود، بنابراین اولین منطقه شیعهنشین دنیا، منطقه جبلعامل در جنوب لبنان است.
در سالهای پس از اسلام شرایط جغرافیایی و دورافتادگی از مرکز خلافت مأمنی شد برای شیعیان تا به گسترش عقاید و آثارشان بپردازند، به طوری که نقش برجستهای در رونق تشیع در جهان اسلام و بالاخص ایران داشتند.
ابوذر از نخستین یاران باوفای پیامبر اکرم(ص) میباشد که علیرغم اذیت و آزارهایی که دید همواره تا لحظه مرگ در تلاش بود تا اسلام ناب محمدی را به هم مسلمانان و همکیشان خود معرفی کند.
عثمان، سومین جانشین پیامبر که تاب اعتراضات و سخنان ابوذر را نداشت، او را از مدینه دور کرده و به شام تبعید کرد، در شام نیز ابوذر به شیوه حکومتی معاویه اعتراض نمود، والی شام که مخالفان خود را به منطقه ساحلی شام یا جبل عامل تبعید میکرد، او را مانند دیگر مخالفان به این منطقه فرستاد، ابوذر در این سرزمین به معرفی و بیان دیدگاههایش درباره خلافت و مقام حضرت علی(ع) پرداخت و همین امر باعث شد معاویه او را مجدداً به مدینه بازگرداند.
حضور ابوذر در شامات و معرفی اسلام در آن مناطق سبب گسترش دین اسلام و به ویژه اسلام شیعه در جنوب شام شد، به تدریج این منطقه صعبالعبور، محلی برای اسکان افراد شیعه و مخالفین حکومت و پرورش علمای شیعه گردید.
منابع و مآخذ
ـ آتام، تورگوت (1378)، «نظریه پیدایش تشیع در زمان پیامبر اسلام (ص)»، سخن تاریخ، شماره سوم: صص 4ـ22.
ـ ابنشبه نمیرى، عمر بن شبه (1380)، تاریخ مدینه منوره، ابنشبه، ترجمه حسین صابرى، تهران: نشر مشعر.
ـ ابنقیس، سلیم (1377)، تاریخ سیاسی صدر اسلام، ترجمه و تدوین محمودرضا افتخارزاده، تهران: انتشارات رسالت قلم.
ـ ابنهشام (1375)، زندگانى محمد(ص) پیامبر اسلام، ج 2، ترجمه سید هاشم رسولى، تهران: انتشارات کتابچى.
ـ ابونعیم اصبهانی، أحمد بن عبداالله (1419 ق)، معرفۀ الصحابۀ، ج 2، تحقیق عزازی، عادل بن یوسف، ریاض: دارالوطن.
ـ بلاذرى، احمد بن یحیى(1337)، فتوح البلدان، ترجمه محمد توکل، تهران: نشر نقره.
ـ بىآزار شیرازى، عبد الکریم (1380)، باستانشناسى و جغرافیاى تاریخى قصص قرآن، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامى.
ـ بیهقى، ابو بکر احمد بن حسین (1361)، دلائل النبوة، ترجمه محمود مهدوى دامغانى، ج1، تهران: انتشارات علمى و فرهنگى.
ـ ثقفى کوفى، ابواسحاق ابراهیم بن محمد (1373)، الغارات و شرح حال اعلام آن، مترجم عزیزاالله عطاردى، تهران: انتشارات عطارد.
ـ جعفریان، رسول (1379)، صفویه در عرصه دین فرهنگ و سیاست، ج 2، تهران: پژوهشکده حوزه و دانشگاه.
ـ حسینیان، روحالله (1380)، تاریخ سیاسی تشیع تا تأسیس حوزه علمیه قم (مقدمهای بر انقلاب اسلامی ایران)، تهران: انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی.
ـ رمضانی مشکانی، عصمت (1383)، «تأثیر مهاجرت علماي جبل عامل بر فرهنگ و اندیشه دینی ایرانیان»، پژوهشنامه حقوق اسلامی، شماره 16ـ19: صص 86ـ93.
ـ زیدان، جرجی (1369)، تاریخ تمدن اسلام، علی جواهرکلام، تهران: انتشارات امیرکبیر.
ـ شیخ صدوق (1378ق)، عیون أخبار الرضا(ع)، ج 2، محقق و مصحح مهدی لاجوردی تهران: نشر جهان.
ـ صبرى پاشا، ایوب (1382)، مرآة الحرمین، سفرنامه مکه، مصحح جمشید کیانفر، تهران: مرکز نشر میراث مکتوب.
ـ کوفى، ابناعثم (1372)، الفتوح، مترجم محمد بن احمد مستوفى هروى، محقق غلامرضا طباطبائى مجد، تهران: انتشارات و آموزش انقلاب اسلامى.
ـ مجمل التواریخ و القصص (بىتا)، محقق محمدتقی بهار، تهران: کلاله خاور.
ـ مستوفى قزوینى، حمداالله بن ابى بکر بن احمد (1364)، تاریخ گزیده، تحقیق عبدالحسین نوایى، تهران: امیر کبیر.
ـ معروف الحسنی، هاشم (1371)، جنبشهای شیعی در تاریخ اسلام، ج 1، مترجم سیدمحمدصادق عارف، مشهد: بنیاد پژوهشهای اسلامی.
ـ مقدسى، ابوعبداالله محمد بن أحمد (1361)، احسن التقاسیم، ج1، ترجمه علینقى منزوى، تهران: شرکت مؤلفان و مترجمان ایران.
ـ نجمی، محمدصادق (1386)، تاریخ حرم ائمه بقیع و آثار دیگر در مدینه منوره، تهران: نشر مشعر.
ـ واقدى، محمد بن سعد کاتب (1374)، طبقات، ج4، ترجمه محمود مهدوى دامغانى، تهران: انتشارات فرهنگ و اندیشه.
ـ همدانى، رفیعالدین اسحاق بن محمد (1377)، سیرت رسول االله، ج1و 2، تحقیق اصغر مهدوى، تهران: خوارزمى.
ـ یعقوبى، احمد بن ابى یعقوب (1371)، تاریخ یعقوبى، ج1و2، ترجمه محمدابراهیم آیتى، تهران: انتشارات علمى و فرهنگى.
انتهای پیام