به گزارش ایکنا، حجتالاسلام و المسلمین داود عرفانی، استاد سطح خارج حوزه علمیه دوم مرداد در نشست بررسی جریان نو اخباری گری یااندیشه ظاهر گرایی معاصر سخنرانی کرد.
متن کامل سخنان وی به شرح زیر است:
به خاطر اختلاف نظر بزرگان این مکتب و کسانی که به آن اعتقاد دارند، ما باید به هنگام نقد و بررسی و طرح آراء ایشان توجه کنیم که رأی ما مربوط به کدام فرد و نسل از آنها میشود، زیرا انصافا اختلاف بین آراء این بزرگواران زیاد است.
یک اختلاف بزرگ بین آراء مرحوم میرزای اصفهانی با نسلهای بعد از ایشان است؛ مثلا آقای سیدان نظرات این بزرگوار را قبول ندارد با اینکه هیچگاه تصریح بر عدم قبول آراء آنها ندارند؛ اگر به فصلنامه کتاب نقد، شماره 41 که زمستان 95 چاپ شده مراجعه شود، خواهیم دید که بحثی بین استاد سیدان و برخی از بزرگان مانند استاد فیاضی و استاد پارسانیا صورت گرفته است. وقتی آراء آقای سیدان مقایسه با نسل قبل شود میبینیم به مراتب ملایمتر شده و به آراء فلاسفه نزدیک شده و بلکه حتی خود آن یک بحث فلسفی است.
بر خلاف قبلیها که فلسفه را علوم بشری و باطل میدانستند و اینکه قرآن آمده تا آن را باطل کند، قائل به فلسفهخوانی و فلسفهورزی هستند و اینکه باید بین آنها تفکیک شود و البته در برخی مسائل و موارد هم اختلاف نظر با فلاسفه دارند که نوعی اشتغال فلسفی است لذا باید متوجه باشیم چیزی که طرح میکنیم مربوط به کدامیک از بزرگواران است.
نکته بعدی اینکه استاد سیدان معتقد است همه آراء و نظرات فلسفی، باطل نیست؛ ایشان تقسیمبندی کرده که به نظر میرسد میتواند مبنایی برای مباحثه باشد. برخی قواعدی که ایشان مطرح کرده، همان قواعد عقلیه فلسفی است که عقلا آن را قبول دارند، مانند نیاز معلول به علت و بدیهیاتی مانند استحاله اجتماع و ارتفاع نقیضین و امثال اینها.
بخش دیگر مباحث اختلافی از قبیل اصالت وجود یا ماهیت، وحدت وجود یا تباین وجود و قاعده الواحد و بسیط الحقیقه کل الاشیاء و لیس بشیء منها است. چیزی که محل بحث ایشان است، بخش دوم است و وی معتقد است آن چیزی که در کتب فلسفی به خصوص کتب مرحوم صدرا آمده قایل قبول نیست. اینها باز هم بحثی فلسفی است و نظرات وی نسبت به مرحوم میرزامهدی تفاوت زیادی دارد.
هر کدام از این مسائلی که ایشان فرموده اختلافی است و میتواند مورد بحث قرار بگیرد و البته یا به جایی میرسد یا نمیرسد یعنی ادله فرد مورد قبول طرف دیگر قرار میگیرد یا ادله توسط مخاطبان مساوی تلقی خواهد شد یا هیچکدام از طرفین ادله، ادله و نظرات مقابل را قبول نمیکند و بحث به نحوی نسبی خاتمه یافته تلقی میشود.
در کل این مباحث حداقل در برخی وجوه پایانناپذیر است و علت این است که مواضعی که ما اتخاذ میکنیم هم بر اثر علل معرفتی و هم علل و عوامل غیرمعرفتی است؛ دقیقتر اینکه دلایل معرفتی وجود دارد که ممکن است من بر اساس آن، مدعایی را قبول و یا رد و یا در برابر آن سکوت کنم و یا عوامل غیرمعرفتی وجود دارد که ممکن است من آن را بپذیرم و یا رد کنم که البته عوامل غیرمعرفتی به خصوص در بین متفکران ما چندان مورد بحث واقع نشده گرچه کسانی چون شهید مطهری مسائل جالبی را مطرح کرده است. از جمله اینکه فتاوای مجتهد شهری بوی شهری و فتاوای مجتهد دهاتی بوی دهاتی میدهد.
واقع این است که این مسئله باید بیشتر مورد تأمل قرار گرفته و نقش عوامل غیرمعرفتی بر اتخاذ آراء بیشتر پرداخته شود؛ این عوامل عبارتند از ژنتیک، تیپ شخصیتی، سنخ روانی و محیط تربیتی و اخلاقی و حتی سیاسی و اجتماعی. اینها همه بر معرفت انسان تأثیر دارند، هر چند اهل فکر و اندیشه نخواهند معترف به این موضوع باشند و بپذیرند که عوامل غیر معرفتی بر نظرات معرفتی آنان اثر گذاشته است.
این موضوع تحقیق و تجربه شده و آثاری هم به خصوص در بین اندیشمندان غربی به چاپ رسیده و تحقیقات نشان داده رأی ما الزاما تحت تأثیر ادله و گزارههای معرفتی نیست، بلکه تحت تأثیر محیط و فضا و اوضاع و احوال درونی و بیرونی افراد است.
برای همین است که میبینیم در یک شهری یک مکتبی رواج بیشتری مییابد، مثلا در مشهد مقدس، آراء این بزرگان طرفداران بیشتری نسبت به شهرهای دیگر دارد که حوزههای علمیه مطرحی دارند و این اثر شرایط محیطی را بر معرفت نشان میدهد.
بنابراین این ادلهها باید بیشتر مدنظر قرار بگیرد و این افراد و خدای خودشان هستند که تا چه حد نظراتشان خالص است و تا چه حد متأثر از محیط؛ البته این مسئله به معنای آن نیست که ما هیچ دلیل قطعی بر معارف خودمان نداریم و همه معارف ما ملغمهای از معارف معرفتی و غیرمعرفتی است و نشان میدهد معرفت، مخدوش است؛ نه حداقل پاره و یا بخش مهمی از معارف ما انسانها بر اثر ادله و دلیلهای قطعی به دست آمده است.
مراد این است اینطور برداشت نشود که معرفت ما معرفت نادرست و نسبی است؛ بلکه اگر با روش درست هم در صورت استدلال و هم در ماده استدلال دچار خطا نشویم و دقت کنیم، میتوانیم به یقین برسیم؛ البته باید قبول کرد که پارهای از معارف هم هستند که بیشتر تحت تأثیر عوامل غیر معرفتی میتوانند قرار بگیرند.
البته اینکه هر وقت ما بحث از انسان میکنیم، پرسش این است که کدام انسان؟ آیا یک انسان امی درس ناخوانده و رشد نیافته یا انسان فرهیخته و تحصیلکرده رشدیافتهای که هوش سرشاری دارد و مطالب را خوب درک میکند؛ بحث کدام انسان بسیار مهم است و از اشکالاتی که بر غربیان میتوان در مباحثشان گرفت، این است که آنها از کدام انسان سخن میگویند؛ زیرا انسانها در یک مرتبه نیستند و مراتب مختلف، احکام مختلفی را به دنبال دارد.
انتهای پیام