به گزارش ایکنا از اصفهان، آیین بازگشایی کتابخانه شخصی ملکالشعرای بهار روز گذشته، پنجم آبان از سوی خانواده وی در سرای عامریهای کاشان واقع در خیابان علوی برگزار شد.
علی میرانصاری، عضو شورای عالی مرکز دایرةالمعارف بزرگ اسلامی و دبیر همایش «خاندان بهار، چهار نسل در خدمت فرهنگ ایران» با اشاره به تاریخچه بازگشایی کتابخانه ملکالشعرای بهار اظهار کرد: در جریان برگزاری این همایش در اردیبهشت سال ۹۵ و حضور استادان بزرگ ایران، درباره ملکالشعرای بهار، فرزندش مهرداد بهار، پدرش صبوری و پدربزرگش محمدباقر کاشی سخن به میان آمد.
وی ادامه داد: این همایش چند برنامه جانبی داشت. اول، کنسرت باغ فین که با اجرای تمام تصنیفهای بهار انجام شد. دوم، تکرار کنسرت در سرای عامریها. سوم، برپایی نمایشگاهی از ملکالشعرای بهار در سنین گوناگون و در آخر هم، راهاندازی کتابخانهای به اسم این شاعر بزرگ که بنیان آن بر پایه کتابهای اهدایی دخترش، چهرزاد بهار بود.
عضو شورای عالی مرکز دایرةالمعارف بزرگ اسلامی با بیان اینکه کتابخانه ملکالشعرای بهار هماکنون دارای ٨٠٠ مجلد کتاب است، اضافه کرد: امیدوارم به زودی این کتابخانه به کتابخانهای مرجع تبدیل شود. اکنون فهرست آن در برنامه سیمرغ در سایت عامریها قرار میگیرد تا هر یک از دانشجویان کاشانی بتوانند به آن دسترسی داشته باشند.
اصغر دادبه، استاد فلسفه اسلامی و ادبیات عرفانی نیز در این آیین درباره ملکالشعرای بهار گفت: این شاعر، چهره ماندگار ادبیات عرفانی و اسلامی کشورمان است. من چند بار راجع به ملکالشعرای بهار سخن گفتهام. بهار با تمام وجودش یعنی ایران، وطن و میهن. گذشته از آن اگر در کشور یک حافظ و یک سعدی داریم، به جرئت میتوان گفت که به همین ترتیب، فقط یک ملکالشعرای بهار داریم.
وی درباره جامعیت این ادیب توضیح داد: جامعیت، مسئله مهمی است که مدتی بشر به دلایل گوناگون به آن رو آورد؛ اما فهمید اگر پرداختن به این موضوع فوایدی دارد، زیانهایی را هم شامل میشود؛ پس دوباره از آن روی گرداند. ملکالشعرای بهار به معنای واقعی کلمه، جامعیت داشت و در هر زمینه، کمنظیر بود. بند بند وجودش از ایران میگفت؛ چراکه نیک میدانست مظروف بیظرف ممکن نیست. مظروف، همان ارزشهای دینی و ملی و ظرف، همان ایران است.
این پژوهشگر ادبی افزود: ملکالشعرا هر کاری انجام داد، برای ایران بود؛ چه در زمانی که وکیل و چه آن هنگام که وزیر و در خدمت فرهنگ ایران بود. زندگی فقیرانه این بزرگمرد نشان میدهد که کیسهای برای کسب این مقام و منصبها ندوخته بود. در بیتی از اشعارش هم به حال طنز میسراید: «ز لطف خسرو ایران زمین بهار اینک/ شد از مغاک سیاست بر آسمان ادب» و چه خوب شد که از سیاست برآمد و به آسمان ادب رفت.
وی در پایان سخنانش بیان کرد: خلاصه حرف من این است که این مرد یک پیام داشت و آن را در قصیده معروف «ایران» بیان کرد. از عزیزان دانشجو و دانشآموز که روزگار باعث شده است بین آنها و این اشعار فاصله بیفتد، خواهش میکنم که این قصیده را بخوانند: «به هوش باش که ایران تو را پیام دهد/ تو را پیام به صد عزّ و احترام دهد».
سیفالله امینیان، مدیرکل اسبق میراث فرهنگی استان اصفهان سخنران بعدی این آیین بود. وی اظهار کرد: تمام شهرهای تاریخی ایران در دورهای پایتخت حکومتها شدهاند. هر شهری که پایتخت میشود، محکوم به توسعه است؛ برای مثال اصفهان در سه دوره پایتخت بود، همینطور مشهد، اردبیل، یزد و کرمان.
وی افزود: کاشان تنها شهر تاریخی ایران محسوب میشود که در هیچ سلسله حکومتی پایتخت نبوده است. در گذشته، پزشکان، شعرا، نویسندگان و... مجبور بودند برای معرفی آثارشان، خود را به دربار حکومتی عرضه کنند. در کاشان، سوای علمای دینی نظیر فیض کاشانی، یثربی و رضوی، دیگران از این مقوله جدا نبودند. ما در این شهر سه طایفه به نامهای ضرابی، غفاری و شیوانی داشتیم که هم اهل قلم و هم جنگجو بودند.
مدیرکل اسبق میراث فرهنگی استان اصفهان بیان کرد: نسب خانواده ملکالشعرای بهار به زمان ساسانیها میرسد، هر چند خود او نسبش را به آل برمک میرساند. این خاندان در زمان شاه عباس دوم به کاشان میآیند. شاهد این ماجرا خاندان ضرابی است که از خاندانهای بزرگ کاشان و به دنبلی هم معروفند. آقا محمد خان دنبلی، جد ملکالشعرای بهار در آن زمان، ضرب سکه انجام میداده است.
وی با بیان اینکه ملکالشعرای بهار کاشانی است، گفت: او در اشعارش بر این موضوع صحه میگذارد. در سال ١٩١٩ شمسی، مرحوم حسین پرتو بیضایی که با ملکالشعرای بهار دوست بود، نامهای منظوم به او مینویسد. در یکی از ابیاتش میخوانیم: «تو را دریغ نیاید که تودهای به خطا/ پدر شناسد کاشی، پسر خراسانی» که ملکالشعرای بهار در قصیدهای به او پاسخ میدهد: «راست گویی میان پدران من و تو/ متصل، سلسله انس و شناسایی...».
در ادامه، عبدالرضا مدرسزاده، استاد دانشگاه آزاد اسلامی و مدیر گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه آزاد سراسر کشور با گرامیداشت یاد دکتر شمیسا که از شاگردان ملکالشعرای بهار بود، بیان کرد: بهار، بنیانگذار سبکشناسی سنتی غیردانشگاهی بر پایه معلومات، هنر، ذوق و استعداد و قدرت شاعری خود در ایران است. او عنوان سبکشناسی را بر کتاب «مستطاب» گذاشت و در پرانتز روبروی آن، تاریخ تطور فارسی را قید کرد؛ چراکه در آن زمان، سبکشناسی به معنای امروز خود وجود نداشت.
وی ادامه داد: کار بهار در سبکشناسی بینظیر بود. دکتر شمیسا میگفت ملکالشعرای بهار نسخهای از شاهنامه در اختیار داشت و مرتب آن را میخواند. او ابیات را کاملاً ذوقی، حسی و بر اساس تجربه و شناختی که از متون کهن فارسی داشت، ویرایش میکرد. بعدها که نسخههای اصلی شاهنامه پیدا شد، آنچه بهار ویرایش کرده بود، همه درست از آب درآمد.
این استاد دانشگاه تصریح کرد: تقسیمبندی مکتبهای سبکشناسی ایران در سه شاخه ذوقی، ترجیحی و تقریری صورت میگیرد. وقتی سه جلد کتاب سبکشناسی بهار را مطالعه کنیم، متوجه میشویم که او این کار را از فارسی پیش از اسلام شروع کرده، تا دوره معاصر ادامه داده و بهگونهای دارای سبکشناسی تقویمی است. در نهایت میتوان گفت که ملکالشعرای بهار، پدر سبکشناسی شعر و نثر در ادب فارسی است.
سپس مهدی نوریان، ادبپژوه و استاد بازنشسته دانشگاه اصفهان با اشاره به وقایع زندگی ملکالشعرای بهار گفت: صبح عید نوروز سال ١٣١٢ مأموران تأمینات به خانه بهار هجوم برده و او را با خود به زندان میبرند. باید وصف زندان را در حسبیاتش خواند که خود شرح داده به مدت پنج ماه در چه جای تاریک، نمناک و بسیار زجرآوری بوده است و سپس به اصفهان تبعید میشود.
وی ادامه داد: ملکالشعرا بعد از ورود به اصفهان به خانه مرحوم صبرالمحدثین میرود. این شخصیت با اینکه میدانست ملکالشعرا مغضوب است؛ اما به خوبی از او استقبال کرد. سپس خانه مستقلی برایش ترتیب داده میشود. در آن زمان چند نفر بودند که آبروی اصفهان شمرده میشدند. حسن سلطانی، تاجر معتبر اصفهانی و منوچهر سلطانی که پسر وی بود و از موسیقیدانان شهر محسوب میشد، خانهای در اختیار ملکالشعرای بهار قرار میدهند و به زندگی او رسیدگی میکنند.
این ادبپژوه اظهار کرد: جمشید امین بختیاری نیز از دیگر افرادی بود که به ملکالشعرای بهار ارادت داشت. بهار با تمام گرفتاریهایش، شرح حال فردوسی را بر اساس شاهنامه در این دوران نگاشت. او علاوه بر شاعری، روزنامهنویس و مقالهنویس معتبری نیز بود. میتوان گفت که آخرین ادیب سنتی به معنای واقعی کلمه، ملکالشعرای بهار است.
چهرزاد بهار، فرزند آخر ملکالشعرای بهار نیز با اظهار خشنودی از حضور در سرای اصیل و مجلل عامری و بهره بردن از محضر دوستان پدرش اظهار کرد: پدرم یک بار به دعوت مرحوم میرزا ابراهیم خلیل خان عامری در تابستان سال ١٣٣٠ شمسی به شهر کاشان و همین مکان تاریخی آمد و مثنوی «از تهران تا قمصر» را به یاد آن سفر سرود که در جلد دوم دیوان بهار به ثبت رسیده است.
وی اضافه کرد: بهار با وجود همه رنجها، دردها و گرفتاریهای زندگی، فردی صبور، پایدار و واله بود. او یکی از قصیدههایش را درست پس از گذراندن دوران تبعید در نخستین سالهای دهه ١٣١٠ شمسی و درد پایانناپذیر تنگدستیاش سرود که پر از نشانههای امید و عشق به زندگی است. من کلام را با رباعی بهار ختم میکنم، همان که بر روی سنگ مزارش در آرامگاه ظهیرالدوله حک شده است: «عمری بسپردیم به کام دگران، ما در تشویش و قوم در خواب گران/القصه وطن را به دو چشم نگران، رفتیم و سپردیم به هنگامهگران».
یادآور میشود، چهرزاد بهار متولد سال ١٣١۵، ششمین و آخرین فرزند به یادگار مانده از ملکالشعرای بهار است که همراه دو فرزندش، شیرین و افشین معاصر در آیین بازگشایی کتابخانه ملکالشعرای بهار حضور داشتند. وی با کسب اجازه از خانواده، مجموعهای کامل از اسناد و نامههای خانوادگی را به مرکز اسناد ملی ایران تقدیم کرده است تا در اختیار و استفاده مردم ایران قرار گیرد.
با بهرهبرداری از این اسناد، کتاب «نامههای بهار» و دفتری از مجموعه «مشاهیر ادب معاصر ایران»، ویژه ملکالشعرای بهار به کوشش علی میرانصاری به چاپ رسیده است. «شاهنامه فردوسی» (چاپ بمبئی) نیز که تحشیه ملکالشعرای بهار است، از دیگر آثاری محسوب میشود که چهرزاد بهار در اختیار میرانصاری گذاشت و به چاپ رسید.
زهراسادات محمدی
انتهای پیام