سلسله برنامههای «چشمه حکمت» خبرگزاری بینالمللی قرآن (ایکنا) در ماه مبارک رمضان با اتکا به مجموعه سه جلدی کتاب «قصههای عبرتآموز قرآنی» به قلم قاسم ایمانی تلاش میکند تا با اتکا به بطن و متن آموزههای قرآن کریم در مسیر سعادت و رستگاری بشر؛ به ارائه مبانی و معارفی دست زند که ریشه آنها در فرامین الهی و روایت آنها از متن کلامالله مجید؛ زبان پیامبر اکرم(ص)؛ احادیث ائمه اطهار(ع) و مجلدات شریف و گرانسنگ تشیع قرار دارد.
سیزدهمین بخش از سلسله درسگفتارهای «چشمه حکمت» بر باب «راز چشمه زمزم» با استناد به دو سوره مبارکه «صافات» آیه شریفه 101 و سوره مبارکه «ابراهیم» آیه شریفه 37 استوار است.
به گفته برخی از مورخان حضرت ابراهیم(ع) 78 ساله بود و همسرش «ساره» 74 ساله و فرزند هم نداشت. «ساره» عقیم بود؛ با خود گفت: «کنیزم «هاجر» را به همسرم ابراهیم(ع) میبخشم تا با او ازدواج کند، خداوند شاید فرزندی به او بدهد.»
«ساره» چنین کاری انجام داد و ابراهیم(ع) با «هاجر» ازدواج کرد. پس خداوند «او را به پسری بردبار مژده داد.» آنچنانکه در سوره مبارکه «صافات» آیه شریفه 101 میخوانیم.
«خداوند فرزندی به نام «اسماعیل(ع)» را به ابراهیم(ع) داد؛ اما بعد از چند ماهی، حسادت «ساره» نگذاشت که «هاجر» بماند. به ابراهیم(ع) گفت: «باید هاجر و اسماعیل(ع) را به دورترین نقاط ببری.»
ابراهیم(ع) به دستور خداوند آنها را به مکه و به خانه خدا آورد. خانه خدا را حضرت آدم(ع) ساخته بود ولی سیل خراب کرده و فقط یک درخت خشک آنجا بود. ابراهیم(ع)؛ هاجر و اسماعیل(ع) را همان جا گذاشت. یک وعده آب و غذا داشتند.
فقط ابراهیم(ع) یک دعا کرد؛ این دعا را در سوره مبارکه «ابراهیم» آیه شریفه 37 چنین میخوانیم: «گفت پروردگارا من اهلبیتم را در بیابانی بی آبوعلف و بدون زراعت ساکن کردم در کنار خانه تو که امن است. آنها را به این سرزمین آوردم که به پا دارند نماز را و دلهای مردم را متوجه آنها کنی و از نعمتها به آنها روزی دهی شاید آنها قدر نعمت را بدانند و شکرگزاری کنند.»
در آن موقع مردم مکه در عرفات زندگی میکردند و چادرنشین بودند. «هاجر» شب با «اسماعیل(ع)» ماند و ابراهیم(ع) خداحافظی کرد و رفت. «هاجر» گفت: «ما در این سرزمین بیآبوعلف چه کار کنیم؟ آن هم تنها!»
ابراهیم(ع) گفت: «شما را به خدا میسپارم.»
....نگاه کرد دید اسماعیل(ع) شدیداً گریه میکند، پاشنههای پایش را به زمین میکوبد. ناگهان «هاجر» دید که از زیر پاشنه پای اسماعیل(ع) آب فوران کرد. از خوشحالی و تعجب شاید سیلی به خود زد یا دستی به سر زد.
حالا حجاج به احترام «هاجر» باید هفت مرتبه سعی «صفا» و «مروه» بروند و به احترام «هاجر» که آب را دید و به خود دستی زد، حجاج بعد از هفت مرتبه که «صفا» را پیمودند در «مروه» تقصیر میکنند والا حجشان اشکال دارد.
اجرا، خوانش و روایت از امین خرمی
انتهای پیام